[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
بانک ها و نمایه نامه ها::
فرم پیش نیاز ارسال مقاله::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
بانک ها و نمایه ها
DOAJ
GOOGLE SCHOLAR
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۴ نتیجه برای بند ناف

صابر رائقی، مصطفی لطیف‌پور، ناصر ضیا علی، سیمین صدیقی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۶ )
چکیده

مقدمه و هدف: توکسوپلاسما گوندی انگل داخل سلولی اجباری است و از شایع‌ترین انگل‌های مشترک انسان و حیوان است. امروزه مطالعات گسترده مولکولی و اثرات مختلف دارویی بر روی این انگل در حال انجام است و برای تشخیص این انگل در انسان و حیوان از روش‌های مختلف سرولوژیکی و مولکولی استفاده می‌شود. هدف از این مطالعه استفاده از سلول‌های بنیادی ماتریکس بند ناف انسان برای تکثیر انگل توکسوپلاسما گوندی جهت بررسی‌های سرولوژیکی و مولکولی است. مواد و روش‌ها: این مطالعه تجربی در گروه انگل‌شناسی دانشگاه علوم پزشکی کرمان در سال ۱۳۸۶ انجام شده است. پس از تهیه استرین RHانگل توکسوپلاسما گوندی جدا شده از موش آزمایشگاهی و با تهیه سه رده سلولی سلول‌های بنیادی ماتریکس بند ناف انسان، سلول‌های سرطانی ریوی و سلول‌های سرطانی کبدی انسان و استفاده از آنها در محیط‌های کشت سلولی با حجم مشخص، با تلقیح تاکی‌زوئیت انگل به محیط‌های کشت حاوی رده‌های سلولی ذکر شده در چندین فلاسک، شرایط رشد و تکثیر انگل در زمان‌های مشخص مورد بررسی قرار گرفت. از محیط کشت بدون سلول نیز برای مقایسه زمان زنده ماندن انگل به طور همزمان استفاده شد. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزارSPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: در محیط‌های کشت ورود انگل در ۴۸ ساعت اول مشاهده شد.در روزهای سوم تا ششم میزان رشد انگل در محیط حاوی سلول‌های بنیادی ماتریکس بند ناف انسان در مقایسه با سلول‌های سرطانی ریوی و سلول‌های سرطانی کبدی انسان قابل قبول بود. در انتهای روز ششم حجم به دست آمده انگل در محیط سلول‌های بنیادی ماتریکس بند ناف انسان بیشتر بود. خاصیت بیماری‌زایی انگل جدا شده از این محیط بر روی موش آزمایشگاهی حفظ شده بود. نتیجه‌گیری: استفاده از محیط سلول‌های بنیادی ماتریکس بند ناف انسان نسبت به سایر رده‌های سلولی برای جداسازی و تکثیر انگل مناسب و مقرون به صرفه است. این رده سلولی می‌تواند محیطی مناسب به جهت تهیه کیت‌های آزمایشگاهی و پژوهشی و تهیه انگل زنده به میزان مطلوب برای بررسی‌های دارویی از این رده سلولی استفاده نمود.
آمنه خرم‌رودی، سیما نصری، ایرج امیری،
دوره ۱۴، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۸ )
چکیده

مقدمه و هدف: خون بند ناف به عنوان یک منبع از سلول‌های بنیادی خون‌ساز است. این سلول‌ها نیای سلول‌هایی هستند که می‌توانند سیستم خون‌ساز در بیماران مبتلا به بیماری‌های بدخیم و خوش‌خیم را بازسازی کنند. سلول‌های بنیادی مزانشیمی‌که از خون بند ناف انسان مشتق می شوند، در محیط آزمایشگاه، به انواع مختلفی از سلول‌ها از جمله؛ استخوان، غضروف و چربی تمایز می‌یابند. این مطالعه، امکان تبدیل سلول‌های بنیادی مزانشیمی‌را که از سلول‌های بنیادی خون بند ناف به دست آمده‌اند به سلول‌های کبدی در محیط آزمایشگاه بررسی می‌ کند. مواد و روش‌ها: این یک مطالعه تجربی است که در سال ۱۳۸۷ در دانشگاه پیام نور مرکزی تهران با همکاری دانشگاه علوم پزشکی همدان انجام شد. خون بند ناف انسان از بیمارستان فاطمیه همدان تهیه شد و سلول‌های بنیادی مزانشیمی‌از آن به وسیله سانتریفیوژ بر اساس شیب غلظت جدا و سلول‌های تک هسته‌ای آن کشت داده شد. وقتی تراکم سلولی سلول‌های بنیادی مزانشیمی‌مشتق شده از خون بند ناف انسان به ۸۰ درصد رسید، با استفاده از محلول تریپسین ـ اتیلن دی‌آمین تترا استیک اسید پاساژ داده شدند. سپس از پاساژ دوم سلول‌ها را در محیط کشت DMEM حاوی ۱۰ میلی‌لیتر بر لیترسرم جنینی گاوی،۲۰ نانوگرم بر میلی‌لیتر فاکتور رشد کبدی،۱۰ نانوگرم بر لیتر فاکتور رشد فیبروبلاستی بازی و۲۰ نانوگرم بر لیتر انکوستاتین M کشت داده شدند. به طور متوسط هر سه روز یک‌بار محیط‌ها را تعویض کرده و محیط‌های جمع‌آوری شده در فریزر ۲۰ـ درجه سانتی‌گراد نگهداری شد تا ذخیره آلبومین، اوره، آلکالین فسفاتاز و آلفا فیتوپروتئین اندازه‌گیری شود. در پایان سلول‌های تمایز یافته با رنگ‌آمیزی پریودیک اسید شیف جهت برسی ذخیره گلیکوژن در سلول‌ها مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: اندازه‌گیری فاکتورهای بیوشیمیایی در روزهای مختلف کشت نشان داد که غلظت آلبومین، اوره، آلکالین فسفاتاز و آلفا فیتوپروتئین به تدریج در طی تمایز افزایش یافت. هم‌چنین رنگ‌آمیزی پریودیک اسید شیف حاکی از ذخیره گلیکوژن در این سلول‌ها بود. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که سلول‌های بنیادی مزانشیمی‌مشتق از خون بند ناف انسان می‌توانند در آزمایشگاه تحت القاء فاکتورهای رشد کبدی و فیبروبلاستی پایه به سلول‌های کبدی تمایز یابند.
بهمن شریفی، علی موسوی زاده، مجید اکبرزاده، محمدرضا فامیل تخمه‌چی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه و هدف: یکی از وظایف مهم قرنیه، ایجاد دید طبیعی به وسیله انعکاس نور بر روی لنز و شبکیه می‌باشد. نقص در سطح این لایه می‌تواند به دلیل عوامل درون‌زاد یا برون‌زاد زیادی مانند؛ تروما، عفونت و سوختگی شیمیایی ایجاد گردد. اصل اساسی در ترمیم نقص سطح چشم، رشد و تمایز سلول‌های جدید لیمبوس و تبدیل شدن آنها به سلول‌های قرنیه می‌باشد. سرم اتولوگ و سرم خون بند ناف حاوی مقدار زیادی فاکتورهای رشد جهت تکثیر، تمایز و بلوغ سلول‌های اپی‌تلیال چشم می‌باشند. هدف از این مطالعه بررسی اثر سرم خون بندناف جنین انسان بر ترمیم زخم قلیایی قرنیه چشم در مدل خرگوشی بود. مواد و روش‌ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۹ در دانشگاه علوم پزشکی یاسوج انجام شد، تعداد ۳۲ سر خرگوش بعد از ایجاد زخم به قطر۶ میلی‌متر در مرکز قرنیه یک چشم، به صورت تصادفی در دو گروه ۱۶ تایی قرار گرفتند. گروه اول سرم خون بند ناف جنین و گروه دوم قطره اشک مصنوعی را ۴ بار در روز دریافت نمودند. معاینه با اسلیت لامپ و روزانه برای هر خرگوش به مدت ۱۴ روز انجام پذیرفت. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون آماری اندازه‌گیری‌های مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : متوسط سرعت بهبود زخم بر حسب قطر زخم در گروه مداخله ۷۷/۰ میلی‌متر در روز و در گروه کنترل ۷۳/۰ میلی‌متر در روز بود که تفاوت معنی‌داری بین دو گروه مشاهده شد(۰۵/۰p<). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که سرم خون بندناف جنین در مقایسه با اشک مصنوعی باعث افزایش سرعت بهبود زخم قلیایی قرنیه در مدل خرگوشی می‌شود.
مرتضی حبیبی، الهه مرادزاده، مجنبی فلاح نژاد، فاطمه سمیعی راد،
دوره ۲۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

سابقه و  هدف: پیدا کردن یک یا ترکیبی از بیومارکرهای کارآمد برای پیش­بینی سپسیس زودرس نوزادی بسیار حائز اهمیت است. از سوی دیگر استفاده از نمونه‌خون بند ناف در بررسی‌های آزمایشگاهی ضمن سادگی و در دسترس بودن، بیانگر شرایط متابولیکی نوزاد هم می‌باشد. هدف از این مطالعه تعیین و بررسی ارتباط یافته‌های آزمایشگاهی خون بند ناف با سپسیس زودرس نوزادی بود.
 
روش بررسی: این مطالعه توصیفی‌ـ تحلیلی، از نوع مقطعی بود که در آن ۱۸۰ نوزاد شامل: ۹۰ نوزاد مشکوک به سپسیس زودرس(گروه یک) و ۹۰ نوزاد سالم(گروه دو)، که بین بهمن ماه سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴ در بخش‌های نوزادان و مراقبت­ ویژه نوزادان بیمارستان کوثر، مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات  مربوط به کلیه نوزادان  در یک چک لیست شامل جنس، وزن هنگام تولد، سن حاملگی، تعداد گلبول‌های سفید خون، درصد نوتروفیل، میزان رسوب اریتروسیت(ESR) و مقدار پروتئین واکنشی C (CRP)، جمع‌آوری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی مستقل، تی جفت، من ـ ویتنی و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته­ها: میانگین میزان رسوب اریتروسیت(ESR) و تعداد نوتروفیل در گروه مشکوک به سپسیس، به طور معنی‌داری بالاتر از نوزادان خوش حال بود. میانگین سطح CRP خون بند ناف نوزادان در گروه مشکوک به سپسیس، کمی ‌بالاتر از نوزادان خوش حال بود، ولیکن از لحاظ آماری افزایش چشم‌گیری در سطح CRP خون بند ناف نوزادان گروه مشکوک به سپسیس، مشاهده نشد.
 
نتیجه­گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که به کارگیری تست‌های  آزمایشگاهی مورد استفاده در این مطالعه همراه با یکدیگر به عنوان فاکتور پیش­بینی کننده در تشخیص سپسیس زودرس نوزادی قابل اعتماد می‌باشند. میانگین میزان رسوب اریتروسیت (ESR) و نوتروفیل در گروه مشکوک به سپسیس، به طور معنی‌داری بالاتر از نوزادان خوش حال بود. میانگین سطح CRP خون بند ناف نوزادان در گروه مشکوک به سپسیس، کمی‌بالاتر از گروه خوش حال بود.
 

صفحه 1 از 1     

ارمغان دانش Armaghane Danesh
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 30 queries by YEKTAWEB 4712