۶ نتیجه برای قطعی
سعیده شهریاری، محمد امین قطعی، علی اکبر حقدوست، زهرا تعبدی، راضیه خواجه کاظمی، ظفر پریسایی، عبدالعلی مشفع، سید محمد رضا ربانی، لیلا منظوری، زهرا کنعان نژاد،
دوره ۲۰، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۴ )
چکیده
زمینه و هدف: بروسلوز یا تب مالت از شایعترین بیماری عفونی مشترک بین انسان و حیوان است که علاوه بر اینکه عوارض بالینی متعددی را در پی دارد ، عامل زیان های اقتصادی بسیاری نیز می باشد و با وجود پیشرفت های عظیم در زمینه کنترل بیماری ها هنوز در مناطقی از جهان به صورت اندمیک وجود دارد. بررسی هدف از این مطالعه بررسی وضعیت اپیدمیولوژیک و دموگرافیک بیماری بروسلوز در استان کهگیلویه و بویر احمد در بین سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ بود.
روش بررسی: این مطالعه به صورت مقطعی انجام شده و جامعه مورد مطالعه، تمام بیماران مبتلا به بروسلوز( ۳۷۴ نفر) در یک دوره پنج ساله در استان بودند. اطلاعات مکانی و دموگرافیک بیماران شامل جنس و سن، و همچنین سابقه تماس با دام، با مراجعه به مراکز بهداشت استان جمعآوری و مورد آنالیز آماری قرار گرفت. دادههای جمعآوری شده با آزمونهای آماری توصیفی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: بررسی توزیع بیماران در سطح استان نشان داد که بیشترین بیماران به ترتیب در شهرستانهای کهگیلویه، بویراحمد و گچساران و کمترین آنها به ترتیب در شهرستانهای باشت و بهمئی قرار داشتند. از بین ۳۷۴ بیمار گزارش شده، ۵/۸ درصد از عشایر، ۵/۲۳ درصد شهر نشین و ۶۸ درصد روستایی بودهاند. در سطح استانی ۸۴ درصد بیماران سابقه تماس با دام داشتند و ۵/۳۱ درصد دامدار و کارگر کشتارگاه بودند. ۵/۵۰ درصد بیماران را زنان و ۵/۴۹ درصد را مردان تشکیل میدادند و میانگین سنی بیماران ۳۹ سال برآورد شد.
نتیجهگیری: تماس با دام و ترشحات دامینقش مهمیرا در شیوع بروسلوز در استان بازی میکند. البته در شهرها که درصد قابل توجهی از بیماران را در بر میگیرد مصرف مواد لبنی آلوده احتمالاً نقش برجسته تری را بر عهده دارد. نتایج این مطالعه به مدیران بهداشتی استان کمک میکند که با تعیین شهرستانها و دهستانهای پر خطر و تمرکز اقدامات بهداشتی و درمانی در این مناطق، به طور کاملاً مؤثرتری و با صرف بودجه های کمتری به کنترل بیماری در سطح استان بپردازند.
سجاد افروز، محمد امین قطعی، محمد ذوالعدل، محمد حسین سنگتراش، علی رضا عوض پور، ارسلان عزیزی، محمدرضا قلعه گلاب، ظفر پرسایی، علی جمشیدی،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: تالاسمی بیماری با توارث اتوزومی مغلوب که به علت اختلال در واریانتهای ساختاری یا سنتز زنجیرههای گلوبینی ایجاد میشود. غربالگری بیماری تالاسمی در داوطلبین ازدواج، فرصتی مناسب جهت پیشگیری و کنترل این بیماری است. با توجه به اهمیت تغییرات اندکسهای خونی این مبتلایان، این مطالعه با هدف مقایسه تغییرات میانگین اندکسهای خونی در داوطلبین ازدواج استان کهگیلویه و بویراحمد با نوع تالاسمی بود.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی ـ مقطعی نتایج آنالیز ژنتیکی با روش GAP-PCR متضمن نوع تالاسمی و مقادیر ایندکسهای خونی حجم متوسط سلولی(MCV)، هموگلوبین متوسط سلولی(MCH)،هموگلوبینA۲(HBA۲) و شمارش گلبول قرمز(RBC) مربوط به ۱۱۱ نفر از داوطلبین ازدواج مراجعه کننده به مراکز بهداشت استان به همراه مشخصات جمعیت شناختی آنها وارد نرمافزار شده و با استفاده از آزمونهای آنوا و ضریب همبستگی پیرسون، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: تالاسمی آلفا با ۴/۷۸ درصد، غیر آلفاـ بتا با ۹ درصد و بتا با ۱/۸ درصد بیشترین فراوانی را داشتند. میانگین اندکسهای خونی داوطلبین ازدواج تالاسمیکHBA۲ با ۷۵/۰±۷۷/۲، MCV با ۵۸/۵ ±۶۲/۷۵، MCH با۴۰/۲±۸۷/۲۳ وRBC با ۶۲/۰±۶۱/۵ بود. میانگین MCV در مبتلایان به تالاسمی آلفا به طور معنیداری بیشتر از این شاخص در مبتلایان به تالاسمی بتا بود. تفاوت میانگین اندکسMCV در بیماران تالاسمی آلفا و بیماران دچار تالاسمی غیر آلفاـ بتا معنیدار نبود. تفاوت میانگینMCV برای تالاسمی بتا با هر دو تالاسمی آلفا و غیر آلفاـ بتا معنیدار بود. برای اندکسهایMCH و HBA۲، نتایج مشابه با MCV به دست آمد. در حالی که تفاوت میانگین RBC برای هیچ یک از انواع تالاسمی معنیدار نبود. در تمامی مبتلایان به انواع تالاسمی بین MCV و MCH همبستگی مستقیم معنیدار وجود داشت. در مبتلایان به آلفا تالاسمی بین این دو اندکس با RBC همبستگی معنیدار معکوس بود(۰۱/۰ p=).
نتیجهگیری: تفاوت معنیدار میانگین اندکسهای خونMCV، MCH و HBA۲ در مبتلایان به تالاسمی آلفا با بتا و تالاسمی غیر آلفاـ بتا با بتا و بتا تالاسمی با هر دو میتواند بهعنوان یک شاخص پیشگویی کننده در تشخیص بالینی انواع تالاسمی در استان عمل نماید.
مریم جعفری لاغری، غلام عباس سبز، محمد امین قطعی، مارال قرقانی، مرضیه طاهری پور سی سخت، سامره جعفری لاغری، مرجان صلاحی، محسن ظریف، صادق نوری پور سی سخت،
دوره ۲۴، شماره ۴ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: عفونت گوش از بیماری های شایع در بین مراجعه کنندگان به کلینیک گوش، حلق و بینی در سراسر دنیا میباشد. با توجه به اطلاعات ناکافی در خصوص الگوی فراوانی گونههای ایجاد کننده بیماری در استان کهگیلویه و بویراحمد در جنوب غربی ایران، این مطالعه با هدف جداسازی و شناسایی عوامل باکتریایی و قارچی مسبب بیماری در شهر یاسوج انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفیـ مقطعی که طی سالهای ۱۳۹۶ـ ۱۳۹۵ از بیماران دارای علایم عفونت گوش مراجعه کننده به کلینیک گوش، حلق و بینی شهید مفتح شهر یاسوج به وسیله متخصص گوش، حلق و بینی نمونهبرداری صورت گرفت. نمونه فراهم شده به دو بخش تقسیم گردید. بخشی از نمونه جهت انجام آزمایش مستقیم و رنگآمیزی گرم(رویت عناصر باکتریایی و قارچی) استفاده گردید و بخش دوم در دو محیط سابورو دکستروز آگار با و بدون کلرامفنیکل حداقل در سه نقطه کشت داده شد. جهت شناسایی عوامل باکتریایی و قارچی از روشهای فنوتیپیک استفاده گردید. دادهها با استفاده از آزمونهای آنالیز واریانس یک طرفه و مجذور کای تجزیه و تحلیل شدند.
نتایج: در این مطالعه از ۳۴۱ بیمار مورد بررسی ۴۰ درصد مرد و ۶۰ درصد زن در محدوده سنی ۵ ماه تا ۹۰سال بود ند. شیوع عفونت قارچی و میکروبی ۷۵ درصد( ۴/۴۵ درصد عوامل قارچی، ۲/۲۳ درصد عوامل باکتریایی و ۷/۴ درصد عفونت همزمان قارچی و باکتریایی) بوده و مدت زمان بیماری از دو روز تا ۲۹ سال متغیر بود. بیشترین محدوده سنی درگیر۴۰ـ۳۱(۲۷درصد) بود. ۸/۶۹ درصد از افراد خانه دار، ۶/۷۴ درصد افراد سابقه دستکاری کانال گوش با وسایل آلوده را داشتند. عوامل مهم قارچی مسبب بیماری به ترتیب فراوانی شامل آسپرژیلوس نایجر، آسپرژیلوس فلاووس و عوامل مهم باکتریایی شامل؛ استافیلوکوکوس اورئوس و پسودوموناس آئروژینوزا بودند.
نتیجهگیری: آسپرژیلوس نایجر و استافیلوکوکوس اورئوس شایعترین عوامل قارچی و باکتریایی بود که با الگوی توزیع فراوانی عوامل ایجاد کننده عفونت گوش در ایران همخوانی داشت. با توجه به این که دستکاری گوش با وسایل خارجی از مهمترین علل زمینهساز عفونت در مطالعه حاضر بود ارایه آموزش مؤثر به شهروندان میتواند در کاهش موارد بیماری کمک کننده باشد. به علاوه در کنار آموزش نکات بهداشتی تشخیص آزمایشگاهی دقیق بیماری جهت درمان صحیح نیاز میباشد.
عبدالکریم قدیمی مقدم، محمد امین قطعی، علی کشتکاری، محمد شبانکاره،
دوره ۲۴، شماره ۵ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده
زمینه و هدف: مننژیت باکتریال هنوز به عنوان یکی از خطرناکترین بیماریهای عفونی قابل درمان شناخته میشود که در صورت عدم تشخیص و درمان به موقع با مرگ و میر زیادی همراه خواهد بود. هدف از این مطالعه تعیین و بررسی شیوع عوامل باکتریال ایجاد کننده مننژیت و فاکتورهای وابسته در بیماران بستری در بیمارستان امام سجاد(ع) شهر یاسوج بود.
روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع توصیفیـ تحلیلی مقطعی میباشد، جامعه آماری ۱۰۶ بیمار یکماه تا ۱۴ ساله مراجعه کننده به بیمارستان امام سجاد(ع) در سال ۱۳۹۷ بودند که بعد از شک بالینی به مننژیت مورد آنالیز مایع مغزی نخاعی قرار گرفتند. نمونه مایع مغزی نخانی بیمارانی با تعداد گلبول سفید بیشتر از ۵ عدد به عنوان مننژیت باکتریال تشخیص داده و یک سیسی از آن در دمای ۲۰ـ درجه سانتیگراد نگهداری شد. نمونهها از نظر باکتریهای مننگوکوک, هموفیلوس آنفلوآنزا استرپتوکوک پنومونیا و ژنوتایپهای این گونه با متد MULTIPLEX REAL TIME-PCR به روش Tag Man مورد بررسی قرار گرفتند. همچنین اطلاعات دموگرافیک و بالینی و آزمایشگاهی بیماران جمع آوری و ثبت شد. دادهها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون مربع کای تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: از مجموع بیماران بررسی شده ۳۳ درصد(۳۵ نفر) دختر و ۶۷ درصد (۷۱ نفر ) پسر بودند. بیشتر بیماران(۹/۵۰ درصد) بین یکماه تا یکسال سن داشتند,۳۴ درصد(۳۶ مورد) از نمونهها به روش مولکولی به عنوان مننژیت باکتریال تأیید شدند که ۲۵ نفر پنوموکوک و ۱۱ نفر هم هموفیلوس آنفلوانزا تیپ b بود. ژنوتایپ F۱۹ بیشترین شیوع را در بین ژنوتایپهای پنوموکک داشت. هیچ مورد مثبتی برای مننگوکوک یافت نشد. فقط یک مورد کشت مایع مغزی نخاعی مثبت شد که آن هم استاف کواگولاز منفی بود. همچنین فقط ۸ مورد(۶/۸۹ درصد) کشت خون مثبت وجود داشت. شایعترین علامت بالینی تب بود. بین گروهPCR منفی و گروههای PCR مثبت تفاوت آماری معنیدار استفراغ(۰۱/۰=p)، راش(۰۳/۰=p)، برودزینسکی(۰۲/۰=p) و بیماری زمینهای(۰۰۲/۰=p) و پروتئین(۰۰۹/۰=p)CSF وجود داشت.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج به دست آمده در این مطالعه، می توان چنین نتیجهگیری کرد که پنوموکوک و سپس هموفیلوس آنفلوانزا تیپ b عوامل باکتریال اصلی ایجاد کننده مننژیت در کودکان مورد مطالعه هستند، در ضمن نتایج کشت CSF و کشت خون همخوانی بسیار ضعیفی با نتایج حاصل از PCR داشت.
صدیقه مرادی، غلامعباس سبز، سیده ندا خرم روز، نسیم میرزایی، سید رضا چراغ زاده، محمد امین قطعی، مرجان صلاحی، اصغر شریفی، فرزاد مظلومی راد، محسن نغماچی، مهدی میرزایی، سحر میلانی، سید سجاد خرم روز،
دوره ۲۶، شماره ۴ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: هایپرتروفی آدنوئید یکی از مشکلات دوران کودکی است که باکتریها در اتیولوژی آن دخیل هستند. هدف از این مطالعه تعیین فراوانی نسبی بیوفیلم و ژنهای مرتبط با تشکیل بیوفیلم در ایزولههای استافیلوکوکوس ارئوس و همچنین تعیین الگوهای ژنوتیپیجفت ایزوله های استافیلوکوکوس ارئوس از آدنوئید و لوزه کودکان مبتلا به هایپرتوفی آدنوئید با روشSpa typing بود.
روش بررسی:این یک مطالعه توصیفیـ مقطعی میباشد که در سال ۱۳۹۷ـ ۱۳۹۶ در بیمارستان امام سجاد شهر یاسوج، بر روی ۸۶ جفت ایزوله استافیلوکوکوس ارئوس جدا شده از لوزه و آدنوئید کودکان مبتلا به هایپرتورفی آدنوئید انجام شد. روش فنوتیپی توانایی استافیلوکوکوس ارئوس در تولید بیوفیلم سنجیده شد و با استفاده از روش واکنش زنجیرهای پلیمراز(PCR) ژنهای icaA، icaD، fnbA و clfA ارزیابی شدند. به منظور تایپینگ ایزولههای استافیلوکوکوس ارئوس از روش spa تایپینگ استفاده شد. دادهها با استفاده ازآزمونهای آماری توصیفی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: استافیلوکوکوس ارئوسهای جدا شده از آدنوئید و لوزه به ترتیب در ۴۹(۵۷ درصد) و ۴۰ (۵/۴۶ درصد) بیوفیلم مثبت بودند. در ۴۷ مورد جفت ایزولههای جدا شده از آدنوئید و لوزه از لحاظ تولید بیوفیلم مشابه بودند. بالاترین فراوانی ژنها مربوط به fnbA بود که در آدنوئید در ۶۴ درصد و در لوزه در در ۹/۴۱ درصد ایزولهها شناسایی شد. در مطالعه حاضر ۴ نوع تیپ spa در استافیلوکوکوس ارئوس شامل تیپ t۰۸۱ غالبترین تایپ در ۵/۶۷ درصد، t۷۰۱ در ۶/۱۱ درصد، t۲۴۱۹ در ۳/۹ درصد و t۴۸۷۰ در ۲/۸ درصد از ایزولههای آدنوئید شناسایی شدند. در مجموع ۴۵/۷۹ درصد جفت ایزوله آدنوئید و لوزه دارای تیپبندی مشابهی بودند.
نتیجهگیری:با توجه به فراوانی نسبی تشکیل بیوفیلم، بیوفیلم اهمیت متوسطی در استقرار استافیلوکوکوس ارئوس در لوزه و آدنوئید بیماران دارد. همچنین نقش ژن fnbA در مقایسه با سایر ژنهای مورد مطالعه در تشکیل بیوفیلم بیشتر از سایرین بود. مشابهت بالای spa تایپهای استافیلوکوکوس ارئوس جدا شده از آدنوئید و لوزه، نشان دهنده کلونیزاسیون اولیه باکتری در لوزه است و سپس به عنوان منبع عفونت برای آدنوئید عمل میکنند.
دکتر محمد ملک زاده، دکتر سیدحسین زاهدیان، دکتر راضیه کریمی، دکتر محمد امین قطعی،
دوره ۳۰، شماره ۱ - ( ۱۱-۱۴۰۳ )
چکیده
مقدمه: سلامت روان یکی از موضوع های مهم و تاثیر گذار در نظام سلامت می باشد. ابتلای به بیماری های روانی علاوه بر رنج ها و محدودیت هایی که ایجاد می کند، بار سنگین اقتصادی و هزینه های زیادی به خانواده بیمار و جامعه تحمیل می کند. هدف از انجام این مطالعه، تعیین توزیع جغرافیایی بیماری های اعصاب و روان و برخی عوامل محیطی مرتبط در شهرستان بویراحمد و دنا، با نرم افزار GIS، در یک دوره ۵ ساله از سال ۱۳۹۳-۱۳۹۸ بوده است.
مواد و روش کار: در این مطالعه مقطعی ابتدا آدرس محل سکونت ۳۲۱۵ بیمار مبتلا به بیماری های اعصاب و روان که در طی ۵ سال اخیر، سابقه بستری در بیمارستان عصاب و روان شهید رجایی یاسوج را داشتند، از فایل های بیمارستانی و بایگانی بیمارستان جمع آوری شد. ارتباط فاکتورهای آب و هوایی و محیطی استان شامل میانگین رطوبت سالانه، میانگین بارندگی سالیانه، میانگین دمای سالیانه ، پس از تهیه و ساخت لایه ها، با نرم افزار Arcmap و Arc catalogue از مجموع نرم افزرهای ArcGIS مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند، سپس آنالیز آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ۲۱ و روش رگرسیون لوجستیک انجام گرفت.
یافته ها: بر اساس انالیز رگرسیون چند متغیره مهمترین متغیرهای محیطی مرتبط با بیماری های روانی دما (p < ۰,۰۰۱) و ارتفاع (P =۰,۰۰۶) می باشند به طوریکه با افزایش دما، شانس وقوع بیماری ۵۱ درصد کاهش می یابد (OR=۰,۴۹) و با افزایش ارتفاع، به میزان اندکی (۱ درصد) شانس وقوع بیماری کاهش می یابد (OR= ۰,۹۹). همچنین در مطالعه تک متغیره علاوه بر دما و ارتفاع، متغیرهای رطوبت، شیب (P < ۰,۰۰۱) و بارندگی (P =۰,۰۱) به ترتیب با نسبت شانس (OR=۰,۶۱)، (OR=۰,۹۲)، (OR=۰,۹۹)، با کاهش وقوع بیماری های اعصاب و روان ارتباط دارند. زندگی در مناطق شهری با وقوع بیماری ارتباط مستقیم دارد(P =۰,۰۳) که با نسبت شانس ۷,۷۷، شانس وقوع بیماری های اعصاب و روان را بیش از ۷ برابر می کند.
نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد افزایش دما، ارتفاع، رطوبت، شیب و بارندگی، با کاهش وقوع بیماری های اعصاب و روان در مناطق مورد مطالعه مرتبط هستند. همچنین زندگی شهرنشینی با افزایش وقوع بیماری های روانی ارتباط دارد. پیشنهاد می شود که مسئولین و دست اندرکاران سیستم بهداشتی، از نتایج این مطالعه در تعیین مناطق خطر، جه کاهش و کنترل بیماری استفاده کنند، که این امر منجر به کاهش هزینه های قابل توجه تشخیصی و درمانی بیماری های اعصاب و روان خواهد شد.