[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
بانک ها و نمایه نامه ها::
فرم پیش نیاز ارسال مقاله::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
بانک ها و نمایه ها
DOAJ
GOOGLE SCHOLAR
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۱۸ نتیجه برای زاده باقری

آسیه مبارکی، قادر زاده باقری ،
دوره ۸، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۲ )
چکیده

مقدمه و هدف: عقب‌ماندگی ذهنی مرض یا بیماری نیست بلکه یک پدیده پیچیده ذهنی بوده که قابل پیشگیری است و یکی از سخت‌ترین مشکلات جامعه انسانی به شمار می‌رود که می‌توان از وقوع بیش از دو سوم آن پیشگیری نمود. نیاز اولیه والدینی که در جستجوی کمک هستند به دست آوردن هرچه بیشتر آگاهی درمورد مسائل مربوط به عقب ماندگی ذهنی می‌باشد. این امر شناسایی هرچه سریعتر این بیماران، سنجش و بررسی میزان آگاهی والدین و در نهایت آموزش آنان را ایجاب می‌نماید. در همین راستا این پژوهش با هدف مقایسه دانش و نگرش مادران دارای معلول ذهنی و بدون معلول ذهنی در زمینه معلولیت ذهنی انجام شده است. مواد و روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی مقایسه‌ای در سال ۱۳۸۲ است. اطلاعات در یک مرحله از واحدهای مورد پژوهش جمع‌آوری گردید. حجم نمونه شامل ۲۰۰ نفر مادر دارای فرزند معلول ذهنی و ۲۰۰ نفر مادر بدون معلول ذهنی بود. بعد از همتاسازی نمونه‌ها خانواده‌های دارای فرزند معلول ذهنی به صورت تصادفی از بین پرونده‌های موجود در بهزیستی و خانواده‌های بدون فرزند معلول ذهنی با استفاده از اطلاعات سرشماری در مرکز بهداشت شهرستان گچساران انتخاب شدند. در این مطالعه پرسشنامه پژوهشگر ساخته بود که در سه بخش تنظیم گردید. مشخصات فردی مادر و و فرزند معلول ذهنی (در گروه دارای فرزند معلول ذهنی) ۲۰۰ سئوال ۳ گزینه‌ای مربوط به دانش در زمینه معلولیت ذهنی، ۱۵ سئوال نگرش سنج براساس مقیاس ۵ درجه‌ای لیکرت در زمینه معلولیت ذهنی بود. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS و روشهای آماری توصیفی و آزمونهای تی، آنالیز واریانس، کروسکال واریس و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد. یافته‌ها: نتایج بیانگر آن است که بین دانش و نگرش مادران فرزند معلول ذهنی و بدون آن با هم اختلاف معنی‌داری وجود داشته و میزان دانش و نگرش مادران دارای معلول ذهنی کمتر از مادران بدون معلول ذهنی می‌باشد و ارتباط مثبت و معنی‌دار بین دانش و نگرش در هر دو گروه دیده شد. نتیجه‌گیری: بحث براساس نتایج حاصله مسئولین بهزیستی و مملکتی را متوجه وضع نابسامان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خانواده‌های دارای معلول ذهنی نموده تا حداقل با تأکید و توجه بیشتر به وضعیت کاریابی و حرفه آموزی معلولین ذهنی و فراهم آوردن استقلال و خودکفایی بیشتر معلولین، از فشارهای روحی، روانی و اقتصادی وارده بر خانواده معلولین و کل جامعه کاسته شود. بدین وسیله به عوض وابسته کردن معلولین و خانواده‌های آنان به بهزیستی و سایر مراکز خیریه و در نتیجه تشدید معلولیتهای ذهنی، جسمی و اجتماعی بتوان گامی در جهت بهبود و کاهش مشکلات ناشی از معلولیت ذهنی در سطح خانواده و جامعه بردارد.
دکتر سید نذیر هاشمی، قادر زاده باقری، دکتر مریم چرامی،
دوره ۹، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۳ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: در میان بیماریهای اعصاب و روان ، اختلالات خلقی شایعترین آنهاست و در میان اختلالات خلقی افسردکی اختلال شایعی است. این پژوهش مقایسه اثر بخشی و رضایتمندی دو داروی نورترپتیلین و فلوگزتین در بیماران افسرده مراجعه کننده به درمانگاه روانپزشکی یاسوج را مورد بررسی قرار داده است.در کنار آنها تأثیر عوامل دیگر مثل سن و جنس و رابطه آن با اثر بخشی این دو دارو و نیز عوارض داروهای یاد شده مورد بررسی قرار می گیرد. مواد و روش کار: در این مطالعه توصیفی ـ تحلیلی از میان کلیه افرادی که از تاریخ اول بهمن ماه ۱۳۸۱ لغایت ۱۵ مرداد ۱۳۸۲ به درمانگاه روانپزشکی یاسوج مراجعه نمودند،تعداد ۱۱۷ نفر به صورت تصادفی که بر اساس مصاحبه و معاینه بالینی به وسیله روانپزشک و انجام آزمون بک دچار افسردگی متوسط تا نسبتاً شدید بودند، به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب گردیدند. در نهایت با توجه به اینکه ۱۸ نفر به علت عدم مصرف دارو (از نظر مدت و میزان تعیین شده) از مطالعه حذف شدند ، ۹۷ نفر باقی ماندند. ۴۹ نفربا داروی نورترپیتیلین و ۴۸ نفربا داروی فلوگزتین مورد درمان قرار گرفتند . اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS وآزمونهای مجذور کای ، تی زوجی و مدل خطی عمومی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که در ماه ششم،۴/۸۵ درصد افرادی که فلوگزتین و ۶/۸۱ درصد افرادی که نورترپیتیلین مصرف کرده بودند به صورت مطلوب،پیشرفت و بهبودی داشته اند و متوسط نمره آزمون بک در پایان ماه ششم برای داروی فلوگزتین از۷۱/۳۳ به ۱۰/۱۶و برای نوترپیتیلین از ۴./۳۲ به ۷ /۱۹ بوده که از نظر آماری معنی دار بوده است(۰۵/۰p<). در این بررسی اثربخشی هر دو دارو برای هر دو جنس و برای همه گروههای سنی تقریباً یکسان بوده وتفاوتهای میان آنها از نظر آماری معنی دار نبوده است.عوارض فلوگزتین بیشتر شامل تهوع و استفراغ بوده است و عوارض نورترپیتیلین بیشتر شامل بی حالی،خواب آلودگی،یبوست و سردرد بوده که این تفاوتها از نظر آماری معنی دار است(۰۵/۰p<). بحث و نتیجه گیری: تغییر در علایم افسردگی با مصرف دو داروی فلوگزتین و نورترپیتیلین با همدیگر قابل قیاس می باشد،هر چند وقتی که نیک بنگریم مشاهده می شود که فلوگزتین در درمان بهبودی بیماران افسرده به نحو قابل ملاحظه ای بهتر از نورترپیتیلین می باشد. واژه های کلیدی:افسردگی، فلوگزتین، نورترپیتیلین
حمید رضا غفاریان شیرازی ، دکتر رضا چمن، کترعلی قربانی، دکتر ابراهیم حاتمی پور، قادر زاده باقری ، عباس جبارنژاد،
دوره ۱۰، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۴ )
چکیده

چکیده : مقدمه و هدف : امید به زندگی در بدو تولد و جدول طول عمر از شاخص های مهم و بیانگر وضعیت اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی و بهداشتی هر جامعه است. همچنین این شاخص می تواند در ارزشیابی کل برنامه ریزی های انجام شده مفید واقع گردد. سازمان بهداشت جهانی از این شاخص در کنار شاخص های؛ درآمد سرانه، تولید ناخالص ملی و میزان باسوادی زنان اقدام به برآورد شاخص توسعه انسانی می نماید که از مهمترین شاخصهای ارزشیابی جوامع کنونی است. برآورد شاخص فوق در استان کهگیلویه و بویراحمد و مقایسه آن با استان های همجوار یا کشور می تواند چشم انداز کلی این استان را در مقایسه با سایر مناطق مشخص نماید و آگاهی از آن جهت ارزشیابی کارهای انجام شده، اطلاع از جایگاه استان و برنامه ریزی برای آینده بسیار ضروری است. مواد و روش ها : در این مطالعه توصیفی ـ تحلیلی، امید به زندگی برای جامعه روستایی استان کهگیلویه و بویر احمد با استفاده از اندازه جمعیت در سنین مختلف و همچنین تعداد مرگ در هر گروه سنی در طول سال ۱۳۸۲ محاسبه شده است .از اطلاعات مربوط به مرگ ، تولد و جمعیت ساکن در روستاهای اصلی ، قمر و به تفکیک گروه های سن و جنس که با دقت قابل قبولی در زیج حیاتی و در طول سال ثبت می گردد در برآورد های مورد نظر استفاده شده است . در تنظیم جداول طول عمر با توجه به در دست داشتن جمعیت اول سال مستقیماً به محاسبه احتمال مرگ برای هر گروه سنی در سال ۱۳۸۲ اقدام شد. سایر محاسبات این جداول بر اساس دستورالعمل های علمی موجود و با استفاده از برنامه نویسی در محیط نرم افزار اکسل صورت گرفته است . یافته ها: در این مطالعه امید به زندگی برای کلیه افراد ساکن در مناطق روستایی استان اعم از مؤنث و مذکر ۳/۷۲ سال برآورد گردید. امید به زندگی برای مردان روستایی استان ۸/۷۰ سال برآورد گردید که بیشترین آن مربوط به شهرستان هــــــای بویر احمـــد و کهگیلویه با ۴/۷۲ سال و کمترین آن مربوط به شهرستان گچساران با ۲/۶۹ سال بود. همچنین امید به زندگی برای زنان روستایی استان ۸/۷۳ سال برآورد گردید که بیشترین آن مربوط به شهرستان گچساران با ۵/۷۵ سال و کمترین آن مربوط به شهرستان بویر احمد با ۹/۷۲ سال بود. نتیجه گیری : مقایسه نتایج حاصل از این مطالعه با برآوردهای قدیمی منطقه و آخرین برآورد های کشوری حاکی از افزایش امید به زندگی در استان است. کمتر بودن امید به زندگی در مناطق روستایی نسبت به مطالعات مشابه در کشور و سایر مناطق کشور در ۵ تا ۷ سال قبل، نشان از اختلاف فاحش امید به زندگی در بدو تولد مناطق روستایی استان با سایر مناطق روستایی کشور است و ضرورت توجه همه جانبه و بیشتر به مناطق روستایی استان کهگیلویه و بویر احمد را بیان می کند . واژه های کلیدی: امید به زندگی ، جدول طول عمر، کهگیلویه و بویر احمد
آسیه مبارکی، قادر زاده باقری، کرامت اله قشقایی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۴ )
چکیده

چکیده : مقدمه و هدف: سزارین شایع ترین عمل جراحی در بخش زنان و زایمان و یکی از روشهای ختم بارداری است. این روش مانند هر عمل جراحی دیگر عوارضی را در پی دارد. سازمان جهانی بهداشت حداکثر میزان سزارین بر اساس اندیکاسیونهای واقعی و عملی، ۱۵ درصد پیشنهاد نموده است. حال آن که در بسیاری از جوامع مانند ایران، میزان سزارین بسیار بالا تر بوده و در بسیاری موارد اندیکاسیون علمی انجام شده عمل سزارین متولی تعیین نوع زایمان نیست، بلکه ناآگاهی، عقاید، رفتارها و نگرشهای غیر آزمون شده و غلط تعیین کننده نوع انجام زایمان شده است. در این راستا هدف از این مطالعه بررسی شیوع سزارین و علل آن در شهر یاسوج است. مواد و روش ها: این یک مطالعه توصیفی به صورت مقطعی بوده که در شهر یاسوج از اول فروردین تا آخر اسفند ۱۳۸۲به مدت یک سال انجام پذیرفته است. جمعیت آماری ۳۵۹۶ نفر بوده که نمونه مورد مطالعه معادل جمعیت آماری بود. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بوده که از طریق مصاحبه با مادرانی که برای انجام زایمان به زایشگاه و اتاق عمل بیمارستان امام سجاد (ع) یاسوج مراجعه کرده بودند و پرونده بیماران تکمیل شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص های توصیفی آنالیز شد. یافته ها: نتایج بررسی نشان داد که تعداد کل زایمان در این بیمارستان طی یک سال ۳۵۹۶ مورد بود که ۸۹/۷۳ درصد زایمانها طبیعی، ۰۶/۲۶ درصد به صورت سزارین و ۰۵/۰ درصد با وسایل فورسپس و واکیوم بوده است. در این مطالعه ۱۹/۶۸ درصد زنان سزارین شده را زنان نخست زا و دوم زا به خود اختصاص دادند. تعداد ۴۲ درصد از زنان چندزا پس از زایمان لوله های رحمی آنها بسته شد. شایع ترین علت سزارین به ترتیب شامل؛ سزارین تکراری ۶۹/۲۳ درصد، انتخابی ۶۷/۱۳ درصد، عدم تناسب سر جنین با لگن مادر ۵۶/۱۳درصد ، دیسترس جنینی ۴۵/۱۳درصد، پرزانتاسیونهای غیرسفالیک ۶۳/۱۱درصد و بیماریهای مادر ۳۵/۱۰درصد بوده است. نتیجه گیری: در این مطالعه میزان شیوع سزارین نسبت به استاندارد جهانی بالاست، لذا پیشنهاد می شود جهت کاهش میزان سزارین های غیر ضروری بر اساس واقعیتهای فرهنگی و علمی، راهکارهای مناسبی از جمله؛ آموزش صحیح و به موقع و مشاوره خانواده از طریق رسانه های جمعی مورد نظر بوده تا گام مؤثری در جهت ارتقای سطح سلامت مادران و نوزادان برداشته شود. واژه های کلیدی: شیوع، سزارین، عوامل مرتبط
زهرا ملازم، سیما محمدحسینی، زهره کریمی، قادر زاده باقری ،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۴ )
چکیده

چکیده : مقدمه و هدف: استرس شغلی، واکنش جسمی و روانی مضری است که در اثر تعامل فرد و محیط به وجود می آید و از عدم هماهنگی بین نیازهای کاری با توانایی ها و خواسته های شخص ناشی می شود. پرستاری از جمله مشاغلی است که افراد را در معرض استرس شغلی قرار می دهد و در نتیجه بر کیفیت کار آنان تأثیر می گذارد . مطالعه حاضر با هدف تعیین برخی عوامل تنش زا و درجه تنش زایی این عوامل از نظر پرستاران شاغل در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان کهگیلویه و بویراحمد طراحی گردید. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی ـ تحلیلی و مقطعی می باشد. جامعه پژوهش شامل کلیه ۱۴۲ نفر کارشناس پرستاری است که در زمان انجام پژوهش یعنی سال ۱۳۸۱ در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان کهگیلویه و بویراحمد مشغول به کار بوده اند. ابزار گردآوری اطلاعات از پرسشنامه کوپر و توصیف شغل اقتباس شده بود که پس از تکمیل، داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص های توصیفی و آزمون های تی، آنالیز واریانس ، پیرسون و دانکن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، شدیدترین عوامل تنش زای شغلی در پرستاران به ترتیب شامل؛ عدم رضایت از میزان حقوق و مزایا ( ۵/۷۲ درصد ) ، حجم زیاد کار (۳/۶۱ درصد ) ، انجام وظیفه در روزهای تعطیل ( ۱/۵۲ درصد ) ، عدم مقبولیت شغل در جامعه ( ۴/۵۱ درصد ) و اختلال در خواب و استراحت ( ۷/۵۰ درصد ) بوده و وجود وسایل جدید در محیط کار و عدم آگاهی از کاربرد آنها ( ۴/۲۰ درصد) و کمبود مهارت در رابطه با شغل (۱/۱۴ درصد ) به عنوان عواملی که کمترین تنش را در پرستاران ایجاد می نمایند ، تعیین گردید . همچنین مقایسه میانگین های نمرات عوامل تنش زای نمونه های مورد پژوهش بر حسب شهرستان و بیمارستان محل خدمت با آزمون آنالیز واریانس اختلاف معنی دار آماری را نشان داد (۰۵/۰ p<) . در بررسی های آماری ، ضریب همبستگی پیرسون مبین وجود ارتباط مثبت و معنی دار بین تعداد فرزندان و تنش (۰۵/۰ p<) و بین سن و تنش (۰۵/۰ p<) بود . یافته های دیگر پژوهش نشان داد که بین جنس ، نوع بخش ، سابقه خدمت ، نوع استخدام ، وضعیت تأهل ، میزان حقوق و مزایا و بومی بودن با تنش ارتباط یا اختلاف معنی دار آماری وجود نداشت. نتیجه گیری: با توجه به این که تنش در پرستاران به طور بالقوه نتایج زیان آوری به دنبال خواهد داشت و تعادل جسمی و روانی افراد را بر هم زده و کارایی آنان را در ابعاد مختلف کاهش می دهد، لذا با عنایت به نتایج این پژوهش می باید مسئولان در جهت کاهش عوامل تنش زایی مانند؛ عدم رضایت از حقوق و مزایا ، حجم زیاد کار و … اقدام نمایند . واژه های کلیدی: عوامل تنش زا ، تنش ، پرستار
قادر زاده باقری، اسفندیار افشون، عبدالرحمن توفیقیان، علی عباسی، علی کامکار، مهین براتی ، جانمحمد ملک زاده،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۴ )
چکیده

مقدمه و هدف: سوء مصرف مواد مخدر از جمله بارزترین آسیبهای اجتماعی است که نتایج و اثرات مهمی در سطح جامعه دارد، بنابراین پیشگیری از آن می تواند از عوارض آن جلوگیری نماید. در این راستا این مطالعه با هدف تعیین علل گرایش و روشهای پیشگیری از استعمال مواد مخدر در جوانان و میانسالان استان کهگیـلویه و بویراحمد انجام گرفت. مواد و روش ها: در این مطالعه توصیفی از کل جمعیت ۶۵ ـ۱۴ سال استان کهگیلویه و بویراحمد در سال ۱۳۸۲ تعداد ۳۷۴۹ نفر ‌به روش نمونه گیری خوشه ای و تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای مشتمل بر سه بخش؛ مشخصات دموگرافیک، علل گرایش و روشهای پیشگیری از استعمال مواد مخدر بود. در ضمن روایی محتوایی پرسشنامه با نظر افراد متخصص و پایایی آن با روش دو نیمه سازی و آلفای کرونباخ ۹۷/۰ بررسی گردید و مـــــورد تأیید قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS و شاخصهای توصیفی آنالیز گردید. یافته ها: در این مطالعه ۷/۱ درصد از نمونه مورد بررسی مواد مخدر مصرف می کنند که مصرف ۹/۸۵ درصد آنها تریاک و نحوه مصرف تریاک در ۴/۵۹ درصد آنان سیخ و سنگ می باشد. در این مطالعه ۴/۷۳ درصد معتادین اعلام کرده اند که اولین تجربه آشنایی آنها با مواد مخدر از طریق دوستان بوده و ۵۰ درصد آنها مواد مخدر لازم را از طریق دوستان تهیه می کردند. در این بررسی شیوع مصرف مواد مخدر در شهرستان گچساران بیشترین ( ۸/۲ درصد) فراوانی را داشته است و همچنین شیوع مصرف مواد مخدر در گروه میانسالان نسبت به سایر گروهها سنی نسبت بالاتری (۶/۲ درصد ) را نشان می دهد . همچنین در این مطالعه از دیدگاه نمونه مورد بررسی مهمترین روش مؤثر خانواده ها برای جلوگیری از مصرف مواد مخدر به ترتیب؛ نظارت بر رفتار فرزندان (۶/۳۴ درصد )، آگاهی والدین و درک متقابل از فرزندان (۳/۲۷ درصد ) و ایجاد محیطی امن و آرامش بخش در خانواده (۴/۲۴ درصد ) بوده است. همچنین مهمترین روش مؤثر آموزشی، آموزش عمومی مردم از طریق رسانه ها (۶/۳۳ درصد) و بهترین نوع آموزش، رادیو و تلویزیون (۴/۴۵ درصد ) بوده است. بر اساس نتایج این بررسی مهمترین روش مؤثر نظارتی، تجدید نظر در قوانین مبارزه با مواد مخدر (۲/۴۶ درصد) است. مهمترین روش تنبیهی برای معتادین و توزیع کنندگان مواد مخدر به ترتیب؛ زندانی کردن (۳/۳۹ درصد و ۵/۳۷ درصد ) و اعدام (۴/۲۱ درصد و ۹/۳۲ درصد ) بوده است، اما‌ مهمترین روش برای قاچاقچیان مواد مخدر به ترتیب؛ اعدام (۲/۵۳ درصد ) و زندانی کردن (۱/۲۷) مطرح شده است. در این بررسی مهمترین روش اجتماعی برای جلوگیری از مصرف مواد مخدر ، ایجاد مراکز تفریحی، فرهنگی، آموزشی برای گذراندن اوقات فراغت (۷/۳۹ درصد) و ایجاد فضاها و مکانهای ورزشی (۴/۳۳ درصد) و مهمترین روش مؤثر اقتصادی برای این امر، ایجاد فرصتهای شغلی مناسب برای افراد بیکار (۹/۴۱ درصد) و مبارزه جدی و قاطع با رشوه خواری، رابطه بازی و تبعیض در جامعه (۶/۳۳ درصد) بوده است. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد اولین تجربه آشنایی معتادان به مواد مخدر و چگونگی تهیه و مصرف آن از طریق دوستان بودند، از طرفی با توجــه به نتایج نمی توان نسخه ای واحد را به عنوان مهمترین و مؤثرترین روش برای جلوگیری از مصرف مواد مخدردر استان تجویز نمود. تفاوتهای فردی، راهکاری چند بعدی را طلـب می کند و مشـــارکت خانواده، جامعه و همه دستگاههای اجرایی را طلب می کند.آموزش وآگاه سازی خانواده ها و آحاد جامعه، نوعی واکسیناسیون اجتماعی است که مقاومت افراد را بالا می برد، اشتغال جوانان و رفع بیکاری، ایجاد مراکز تفریحی و ورزشی برای گذراندن اوقات فراغت آنان، هدفمندی زندگی را تبیین می کند کـه همه و همه در جهت جلوگیری از مصرف مواد مخدر می توانند مؤثر باشند.
قادر زاده باقری، دکتر فریدون پوردانش، دکتر اشرف سیدی، مهین براتی،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۵ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: استرس مجموعه‌ای از واکنش‌های عمومی انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیش‌بینی نشده داخلی و خارجی است. از آنجایی که مدیر هر مؤسسه یا سازمان بیش از سایر کارکنان در معرض استرس می‌باشد. در این راستا این پژوهش با هدف تعیین میزان استرس در مدیران ارشد و معاونین آن‌هـــا در استان کهگیلویه و بویراحمد انجام پذیرفت. مواد و روش‌ها : این پژوهش یک مطالعه توصیفی به صورت مقطعی است که در سال ۱۳۸۲ بر روی ۱۳۴ نفر از مدیران ارشد و معاونین آنها در استان کهگیلویه و بویراحمد به روش تمام شماری با پرسشنامه استرس انجام گردید. این پرسشنامه شش حیطه جسمی، شخصی ـ فردی، فرهنگی ـ اجتماعی، شغلی ـ کاری، خانوادگی و شرایط فیزیکی محیط کاررا در بر می‌گرفت. در ضمن روایی محتوایی پرسشنامه با نظر افراد متخصص و پایایی آن با روش دو نیمه سازی و آلفای کرونباخ (۹۷/۰‌) بررسی گردید و مـــــورد تأیید قرار گرفت. داده های جمع‌آوری شده با نرم افزار SPSS و شاخص‌های توصیفی و آزمون‌های مجذورکای و همبستگی اسپیرمن آنالیز گردید. یافته‌ها: بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، میانگین استرس در مدیران ارشد و معاونین آنها ۸۸/۵۴ بود و ۳/۳۴ درصد آنها پراسترس بودند. از میان ابعاد مورد بررسی بعد شغلی کاری با میانگین ۷۳/۵۸ بیشترین استرس و بعد جسمی با میانگین ۴۳/۴۱ درصد کمترین استرس را در مدیران ایجاد می‌کرد. از میان گزینه‌های استرس‌زا به ترتیب؛ عدم رعایت قوانین به وسیله کارکنان، توفیق افراد فرصت‌طلب و وجود تبعیض در انجام کار مراجعین بیشترین استرس را برای مدیران ایجاد کرده بود. نتیجه گیری: با توجه به این که در این مطالعه بعد شغلی کاری بیشترین استرس را در مدیران ایجاد نموده بود، به نظر می‌رسد مؤثرترین گام در جهت کاهش استرس و بهبود عملکرد مدیران انجام نظارت‌های دقیق، تشویق‌های مطلوب و در نهایت تنبیه‌های به‌ جا و متناسب با عملکرد آنان باشد. واژه‌های کلیدی: استرس، مدیران ارشد، شغل، دستگاه اداری
علی عباسی، ناهید جلیل‌پور، علی کامکار، قادر زاده باقری، فریبا محامد،
دوره ۱۶، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده

زمینه و هدف: موفقیت در روابط خانوادگی و رضایت زناشویی تا حدود زیادی به بر خورداری هر یک از زوجین به پاره‌ای آگاهی‌ها و مهارت‌های مرتبط با نقش زن و شوهری یا پدر و مادری وابسته است. هدف این مطالعه تعیین میزان تأثیر آموزش مهارت‌های زندگی بر رضایت زناشویی زنان متأهل و شاغل بود. روش بررسی: این مطالعه شبه آزمایشی در سال ۱۳۸۹ بر روی ۵۰ نفر از زنان متأهل شهر دو گنبدان انجام شد. برای جمع‌آوری داده‌ها از پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ و اطلاعات جمعیت‌شناختی در دو مرحله پیش از آموزش و یک سال پس از آموزش استفاده شد. داده ها با استفاده آزمون از آماری تی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: میانگین سن شرکت کنندگان ۳۵ سال، میانگین تعداد فرزندان ۸/۱نفر و میانگین مدت ازدواج ۳۶/۱۰سال بود. میانگین کلی نمرات در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون معنی دار بود(۰۰۲/۰p<). تفاوت کلی نمرات زیر مقیاس‌های موضوعات شخصیتی، ارتباط زناشویی، حل تعارضات و نظارت‌های مالی واقتصادی معنی‌دار بود(۰۵/۰p<). در زیر مقیاس‌های روابط با بستگان و دوستان، فعالیت‌های مربوط به اوقات فراغت، ازدواج و فرزندان تفاوت معنی‌داری دیده نشد(۰۵/۰p>). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که آموزش مهارت‌های زناشویی در بهبود وضعیت زندگی زناشویی و رضایت زناشویی تأثیر دارد و باعث ارتقای کیفیت زندگی زنان متأهل می‌شود.
سمیه کاظمیان، قادر زاده باقری، نگار بهمنی، شیرین خلیلی، لیلا زاده باقری، معصومه ابوالفتحی،
دوره ۱۸، شماره ۵ - ( ۶-۱۳۹۲ )
چکیده

چکیده زمینه و هدف: با توجه به این که ناباروری، موجب ایجاد مشکلاتی در روابط زناشویی زنان نابارور می‌شود، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی کوتاه مدت خودتنظیمی ‌بر صمیمیت زناشویی زنان نابارور انجام شد روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد ۲۰ زوج به صورت نمونه‌گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم و در هر گروه ۱۰ زوج جایگزین شدند. برای گردآوری داده‌ها از مقیاس صمیمیت زناشویی استفاده شد. مداخله آزمایشی (زوج درمانی خودتنظیمی) بر روی گروه آزمایش، به مدت ۸ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای و یک جلسه در هفته اجرا شد و پس از اتمام برنامه آموزشی و یک ماه بعد از آن نیز از هر دو گروه، پس آزمون به عمل آمد. برای تحلیل داده ها از آزمون اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته‌ها: نتایج نشان داد، زوج درمانی خودتنظیمی‌ باعث افزایش صمیمیت زناشویی زنان نابارور گروه آزمایش در مقایسه با کنترل شد (۰۰۱/۰p<). نتیجه گیری: زوج درمانی کوتاه مدت خودتنظیمی‌از کارآیی لازم برای افزایش صمیمیت زناشویی برخوردار است. واژه‌های کلیدی: زوج درمانی، خودتنظیمی، صمیمیت زناشویی، ناباروری
زینب کریمی، کوروش محمدی، ، اقبال زارعی، قادر زاده باقری،
دوره ۱۹، شماره ۳ - ( ۳-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: تاب‌آوری توانایی انسان در مقابله با شرایط پر خطر و آسیب‌زاست، اما همه افراد به یکسان تاب‌آور نیستند و تاب‌آوری می‌تواند تحت تأثیر عوامل مختلف کاهش و یا افزایش یابد. هدف این مطالعه پیش‌بینی تاب‌آوری بر اساس میزان هوش هیجانی در کارکنان ادارات دولتی شهر یاسوج بود. روش بررسی: در این مطالعه همبستگی ۳۸۲ نفر از کارکنان ادارات دولتی شهر یاسوج (۲۲۱ مرد و ۱۶۱ زن) به روش خوشه‌ای چند مرحله‌ای انتخاب شدند. برای اندازه‌گیری متغیرها از مقیاس هوش هیجانی بار- اون و مقیـــــاس تاب‌آوری کونور و دیویدسون، استفاده شده است. داده‌ها با آزمون آماری ضریب همبستگی و رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: نمره کلی هوش هیجانی با تاب‌آوری رابطه مثبت و معنی‌دار نشان داد و میزان هوش هیجانی می‌تواند تا حدودی میزان تاب‌آوری را پیش‌بینی کند. هم‌چنین میزان هوش هیجانی و تاب‌آوری در مردان بیشتر از زنان بود. نتیجه گیری: هر چه میزان هوش هیجانی بالاتر باشد، احتمال تاب‌آوری کارکنان در برابر شرایط پرخطر بیشتر است.
قادر زاده باقری، علیرضا ماردپور،
دوره ۲۴، شماره ۳ - ( ۴-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: امید به زندگی و بخشودگی بین فردی دو مورد از مؤلفه‌های روانشناسی مثبت نگر می‌باشند که بر عوامل ارتقاء سلامت تأکید می‌کنند و در همین راستا، ارتباط مذهب و سلامت و تعامل آن باامید و بخشودگی بین فردی در فرهنگ‌های مختلف مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، لذا این مطالعه با هدف تعیین و بررسی رابطه بین‌بخشودگی بین‌فردی، امید به زندگی و جهت‌گیری مذهبی با سلامت عمومی ‌در دانشجویان دانشگاه‌های شهر یاسوج انجام گرفته است.
 
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش توصیفی ـ تحلیلی است که بر روی ۷۶۱ نفر دانشجوی دانشگاه‌های شهر یاسوج انجام شده است. نمونه‌ها به صورت تصادفی خوشه‌ای و در هر خوشه به صورت تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده شامل ۵ پرسشنامه؛ خصوصیات دموگرافیک، پرسشنامه جهت‌گیری مذهبی آلپورت، سلامت عمومی، امیدواری اسنایدر و بخشودگی بین فردی بود. بعد از توزیع پرسشنامه‌ها بین دانشجویان گروه نمونه و تکمیل آنها به وسیله دانشجویان، داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون ضریب همبستگی اسپیرمن تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: نتایج نشان داد که بین‌بخشودگی بین‌فردی، امید به زندگی و جهت‌گیری مذهبی(درونی و بیرونی) با سلامت رابطه معنی‌دار و مستقیم وجود دارد، به طوری که هرچه میزان بخشودگی و امید به زندگی در فرد بیشتر باشد سلامت فرد نیز بیشتر است و هم‌چنین هرچه نمرات جهت‌گیری مذهبی به جهت درونی یا بیرونی بیشتر می‌شود سلامت فرد نیز بیشتر است.
 
نتیجه‌گیری: هرچه میزان بخشودگی بین فردی، امید به زندگی و جهت‌گیری مذهبی در فردی بیشتر باشد، فرد از سلامت عمومی ‌بالاتری برخوردار است. هم‌چنین بین جهت‌گیری مذهبی بیرونی و سلامت عمومی ‌رابطه مثبت و معنی‌‌داری یافت شد که می‌تواند به این دلیل باشد که ممکن است به مرور زمان فرد تحت تأثیر اعمال مذهبی که انجام می‌دهد، قرار گیرد و رفتارهای پرخطر را نیز برای حفظ شرایطی که دارد از خود نشان ندهد.
 
 
علیرضا ماردپور، قادر زاده باقری،
دوره ۲۴، شماره ۵ - ( ۱۰-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: جهت‌گیری مذهبی برای بررسی کاربرد دین در زندگی افراد مطرح شده و سلامت روانی هم به حالتی از بهزیستی گفته می‌شود که در آن فرد توانایی‌های خود را بشناسد و بتواند با فشارهای روانی بهنجار زندگی کنار آید و برای اجتماع خویش مفید باشد و در همین راستا، تعامل مذهب و سلامت روانی با روان‌شناسی مثبت‌نگر از مفاهیمی‌هستند که بر توانایی‌ها و داشته‌های فرد برای ارتقاء سلامت عمومی‌کمک می‌کنند. هدف از این مطالعه تعیین و مدل‌سازی و تعامل روان‌شناسی مثبت‌نگر با جهت‌گیری مذهبی و سلامت روان در دانشجویان دانشگاههای استان کهگیلویه و بویراحمد بود.
 
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش توصیفی‌ـ تحلیلی، از نوع طرح‌های همبستگی، با استفاده از روش مدل‌سازی معادلات ساختاری می‌باشد، که در آن ۱۸۴۳ نفر از دانشجویان دانشگاه‌های استان به صورت نمونه‌گیری تصادفی خوشه‌ای انتخاب و مورد بررسی قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده شامل ۵ پرسشنامه بود که بعد از توزیع پرسشنامه‌ها بین دانشجویان گروه نمونه و تکمیل آنها به وسیله دانشجویان صورت گرفت. داده‌ها با استفاده از روش مدل‌سازی معادلات ساختای و آزمون‌های رگرسیون و شاخص‌های برازش و بوت استرپ تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: در این مطالعه مشخص شد که جهت‌گیری مذهبی بر مولفه‌های روان‌شناس مثبت‌نگر، ارتباط معنی‌داری داشتند(۰۵/۰p<). هم‌چنین در این مطالعه با انجام تجزیه و تحلیل عاملی مشخص شد که جهت گیری مذهبی مستقیماً روی سلامت روانی دانشجویان اثرمثبت و معنی‌داری ندارد، بلکه جهت گیری مذهبی بر روی مؤلفه‌های روان‌شناسی مثبت‌نگر تأثیر معنی‌داری داشته و این اثرات منجر به بهبودی سلامت روانی می‌شود.
 
نتیجه‌گیری: با توجه به ارتباط معنی‌دار بین جهت‌گیری مذهبی و مؤلفه‌های روان‌شناسی مثبت‌نگر و هم‌چنین ارتباط مثبت و معنی‌دار غیرمستقیم بین جهت‌گیری مذهبی و سلامت روانی در دانشجویان دانشگاه‌ها، آموزش مؤلفه‌های روان‌شناسی مثبت‌نگر، مذهب و سلامت روان به وسیله متولیان فرهنگ و آموزش دانشگاه‌ها بیش از پیش مورد نظر باشد.
 
 
وحیده زاده باقری، علی جانی پور، کرم جانی پور، شیرعلی خرامین،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( ۳-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: هیجانات انسان گاهاً بر تصمیمات انسان تأثیر گذاشته و باعث بروز رفتارهایی از جانب او می‌گردد. هیجانات به صورت مثبت و منفی نمود پیدا می‌کند و برخی از این اشکال منفی در قالب بزهکاری نمایانگر می‌شوند. هدف از این مطالعه تعیین و مقایسه هیجان طلبی و رفتارهای پر خطر در کودکان و نوجوانان بزهکار و عادی بود.
 
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش توصیفی‌ـ تحلیلی، از نوع مقایسه‌ای است که در سال ۱۳۹۷  بر روی ۱۶۰ نفر از کودکان و نوجوانان مراکز نگهداری سازمان بهزیستی، کانون اصلاح تربیت و مدارس شهر یاسوج در دو گروه۸۰ نفره(مورد، شاهد)، به روش نمونه‌گیری در دسترس مبتنی بر هدف انتخاب و با پرسشنامه‌های دموگرافیک و هیجان‌طلبی کودکان و نوجوانان "روسو" مورد ارزیابی قرار گرفتند. با توجه به این که می‌بایست گروه شاهد با گروه آزمودنی همتا می‌بودند، بنابراین، گروه کنترل از میان دانش‌آموزان راهنمایی و دبیرستان حاشیه شهر یاسوج به صورت تصادفی خوشه‌ای انتخاب گردیدند. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری همبستگی اسپیرمن، آنالیز واریانس و آزمون خی تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین بزه کودکان و نوجوانان به ترتیب سرقت با ۲/۴۱ درصد، نزاع و درگیری با ۶/۳۲  درصد و سایر بزه‌ها ۲/۲۶ درصد بودند. هم‌چنین در این مطالعه، اختلاف معنی‌داری بین هیجان طلبی کودکان و نوجوانان بزهکار با کودکان عادی مشاهده شد(۰۵/۰p<) و بین مؤلفه‌های هیجان‌طلبی یعنی هیجان‌زدگی، ماجراجویی و بازداری‌زدایی اجتماعی، کودکان و نوجوانان بزهکار و عادی رابطه معنی‌داری(۰۵/۰p<) وجود داشت.
 
نتیجه‌گیری: با توجه به این که در این مطالعه مشخص شد که هیجان‌طلبی کودکان و نوجوانان بزهکار و عادی و مؤلفه‌های مرتبط (ماجراجویی و بازداری‌زدایی اجتماعی)، رابطه مثبت و معنی‌داری دارند، لذا آموزش مهارت‌های زندگی برای کودکان، نوجوانان و ایجاد بسترهای مناسب، جهت تخلیه هیجانی آنان به وسیله مربیان و متولیان جامعه توصیه می‌شود.
 
 
وحیده زاده باقری، کرم جانی پور، علی جانی پور، شیرعلی خرامین، داریوش بابایی،
دوره ۲۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

چکیده                                                                                                            
زمینه و هدف: جرم و رفتار مجرمانه می‌تواند تحت تأثیر عوامل مختلف محیطی و شخصیتی اتفاق بیفتد. یکی از ویژگی‌های شخصیتی که به ویژه در نوجوانان اهمیت دارد، سطح هیجان‌خواهی و رسیدن به سطح برانگیختگی بهینه است که ممکن است خطراتی برای آنها به همراه داشته باشد و به عنوان یک اتهام و در نهایت جرم محسوب می‌شود؛ لذا هدف از این پژوهش تعیین و بررسی ارتباط هیجان طلبی با ارتکاب جرم در کودکان و نوجوانان شهر یاسوج بود.
 
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش توصیفی‌ـ تحلیلی، از نوع  همبستگی است که در سال ۱۳۹۷ بر روی ۱۶۰ نفر از کودکان و نوجوانان مراکز نگهداری سازمان بهزیستی، کانون اصلاح تربیت و مدارس شهر یاسوج  انجام شد. نمونه‌ها به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. در این تحقیق پرسشنامه‌های دموگرافیک و هیجان طلبی کودکان و نوجوانان روسو، به وسیله نمونه‌های پر شدند. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری همبستگی پیرسون و اسپیرومن تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: نتایج نشان داد که سن گروه مورد نظر، بین ۱۰ تا ۱۸ سال و بیشترین جرم آنان سرقت(۲/۴۱ درصد) و درگیری و دعوا(۶/۳۲ درصد) بود. علاوه بر این، ارتباط معنی‌داری بین هیجان طلبی کودکان و نوجوانان با جرم مشاهده گردید(۰۵/۰p<) و بین مؤلفه‌های هیجان‌طلبی یعنی هیجان‌زدگی، ماجراجویی و بازداری‌زدایی اجتماعی، کودکان و نوجوانان و جرم رابطه معنی‌‌داری(۰۵/۰p<)، مشاهده شد.
 
نتیجه‌گیری: با توجه به این که در این مطالعه مشخص گردید که هیجان طلبی، ماجراجویی و بازداری‌زدایی اجتماعی کودکان و نوجوانان با جرم رابطه معنی‌داری دارد، بنابراین، آموزش مهارت‌های زندگی برای نوجوانان و ایجاد بسترهای مناسب، جهت تخلیه هیجانی به وسیله مربیان و متولیان جامعه توصیه می‌شود.
 
واژه‌های کلیدی: هیجان طلبی، ماجراجویی، بازداری زدایی اجتماعی، کودکان و نوجوانان.

اقای عزیز بهنام مقدم، دکتر علیرضا ماردپور، دکتر فاطمه زاده باقری، دکتر آرمین محمودی،
دوره ۲۸، شماره ۴ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه  و هدف: با توجه به شیوع بالای  انفارکتوس میوکارد و وجود مشکلات شناختی در این بیماران، انجام مداخلات موثر جهت ارتقا عملکرد شناختی و فرآیند‌های ذهنی آنان ضروری می‌باشد، لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی تأثیر حساسیتزدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد بر عملکرد شناختی بیماران مبتلا به  انفارکتوس میوکارد بود.

روش بررسی: این یک مطالعه کارآزمایی بالینی می‌باشد که در سال۱۴۰۱- ۱۴۰۰ بر روی ۶۰ بیمار مبتلا به انفارکتوس میوکارد در مراکز درمانی شهر یاسوج انجام شد. بیماران به ­صورت تصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. بیماران گروه مداخله ۶ جلسه انفرادی ۶۰ دقیقه‌ای EMDR را طی ۲ هفته دریافت کردند، ولی بیماران گروه کنترل تنها مراقبت­های روتین را دریافت کردند. اطلاعات با استفاده پرسشنامه دموگرافیک قبل از مداخله و عملکرد شناختی فولستین قبل و پس از اتمام مداخله در دو گروه جمع‌آوری گردید.  داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون‌های آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها: اکثریت بیماران مرد(۷/۶۶ درصد) و در دامنه سنی۶۰ـ۵۱  سال بودند. پس از اجرای EMDR میانگین نمره کل عملکرد شناختی و تمامی خرده مقیاس‌های آن در گروه مداخله به طور معنی‌داری بیشتر از گروه کنترل بود(۰۰۱/۰p<). پس از تعدیل نمرات پس‌آزمون از طریق حذف اثر پیش‌آزمون، مشخص شد که مداخله بر تقویت عملکرد شناختی تأثیر معنیدار داشته است(۸۸۹/۰=partial η۲ ، ۰۰۱/۰p<، ۴۸/۴۴۰=F).

نتیجه­گیری: با توجه به تأثیر مثبت مداخله درمانی EMDR بر عملکرد شناختی بیماران مبتلا به  انفارکتوس میوکارد در مطالعه حاضر، می‌توان با ادغام این نوع مداخلات درمانی در مراقبت‌های روتین جهت تقویت عملکرد شناختی این بیماران گام مؤثری برداشت.

 

سیده راضیه ذاکریان زاده، قادر زاده باقری، علیرضا مارد پور،
دوره ۲۸، شماره ۵ - ( ۶-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: عوامل فردی و اجتماعی متفاوتی در بهزیستی، سلامت روان و عملکرد مطلوب تأثیرگذار است و مداخله مؤثر برای بهبود و ارتقای آنها ضروری به نظر می­رسد، لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی اثر آموزش مبتنی بر روان‌شناسی مثبت(مدل پرما) بر جهت­گیری آینده و خودکارآمدی دانش­آموزان دختر بود.

روش بررسی: مطالعه حاضر از نوع نیمه‌تجربی با استفاده از روش پیش‌آزمون ‌ـ پس‌آزمون با گروه کنترل بود که در سال ۱۴۰۱ـ۱۴۰۰ انجام شد. در پژوهش حاضر گروه آزمایش تحت آموزش بسته پرما و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفتند. جامعه آماری کلیه دانش‌آموزان دختر دوره متوسطه دوم شهر یاسوج  در این سال بود. روش نمونه­گیری، خوشه­ای چند مرحله­ای و ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه جهت‌گیری آینده است که ماگیو و همکاران، آن را طراحی کرده‌اند و مقیاس خودکارآمدی دانش‌آموزان موریس بود. داده‌های جمع‌آوری شده با استفاده از آزمون‌های آماری تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: بر پایه نتایج پژوهش، اثر مدل پرما بر جهت­گیری آینده در گروه مداخله پرما و کنترل در پس­ آزمون معنی‌دلر و مثبت است، یعنی آموزش مبتنی بر روان‌شناسی مثبت به بهبودِ جهت­گیری آینده و تاب­آوری در پس­آزمون منجر می­شود. یافته‌ها هم‌چنین نشان داد که اثر آموزش مدل پرما بر خودکارآمدی دانش­آموزان در پس­آزمون معنی‌دار است، یعنی آموزش مبتنی بر روان‌شناسی مثبت به افزایش مؤلفه­های شناختی، انگیزشی و فراشناختی خودکارآمدی منجر می­شود(۰۵/۰p<).

نتیجه‌گیری: بر اساس یافته‌های پژوهش، باید به فرآیندهای برنامه‌ریزی و اجرای مداخله و تلفیق هر دو ویژگی مثبت و منفی عملکرد انسان توجه بیشتری شود، چرا که آموزش و تمرین مبتنی بر روان‌شناسی مثبت متمرکز بر آگاهی، می­تواند مبنای طراحی و اجرای بسیاری از مداخلات باشد.

 
فاطمه محمودی، پروین غفاری، محمد محمودی، جان محمد ملک زاده، قادر زاده باقری،
دوره ۳۰، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

مقدمه : اختلال عملکرد جنسی بعد از هیسترکتومی یک مشکل شایع است که در بیشتر زنان بعد از عمل رخ می دهد .هیسترکتومی شایعترین عمل جراحی زنان و اختلال عملکرد جنسی در سنین باروری از شیوع بالایی برخوردار است از این جهت بررسی عوارض انواع هیسترکتومی در ایران ضروری به نظرمی رسد .لذا هدف از این مطالعه تعیین عملکرد جنسی و رضایت جنسی در زنان هیسترکتومی شده در سنین باروری مراجعه کننده کلینیک شهید مفتح در شهر یاسوج در سال ۱۳۹۸-۱۴۰۱ بوده است.
روش کار: این مطالعه توصیفی -تحلیلی بوده و تعداد نمونه ۶۶ زن هیسترکتومی شده در سنین باروری که به کلنیک شهید مفتح مراجعه کرده بودندو از طریق روش نمونه گیری در دسترس انجام شد و پرسشنامه ها طی دو دوره سه ماهه و شش ماهه بعد از عمل پر گردید. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه مشخصات دموگرافیک-متغییرهای جمعیت شناختی ، پرسشنامه عملکرد جنسی ( FSFI ) و پرسشنامه مربوط به رضایت جنسی بود . داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار ۲۵-SPSS با به کارگیری آمارهای توصیفی (فراوانی -میانگین و درصد) و آمار استنباطی (کای اسکوئر و ضریب همبستگی پیرسون) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: در این مطالعه ۶۶ زن که در سنین باروری(۱۵-۴۵) بوده و تحت عمل هیسترکتومی قرار گرفته بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. میانگین سن مشارکت کنندگان ۷۷/۴۱ ± ۶۲/۳  ، سن ازدواج ۴۲/۱۸ ± ۷۹/۵ ، تعداد فرزندان ۸۸/۲ ± ۲۲/۱ و  سن همسر مشارکت کنندگان ۰۹/۴۷ ± ۶۲/۵ بوده است . ۴۶ نفر ( ۶۹,۶۹ %) عمل جراحی هیسترکتومی از نوع TAH و۱۲ نفر (۱۸,۱۷ % ) عمل ازنوع TVH و۸نفر ( ۱/۶ %) عمل سوپراسرویکال داشته اند  که اختلاف معنا دار اماری بین انواع عمل های هیسترکتومی با عملکرد جنسی(P=۰,۰۴۵ ) و رضایت جنسی(p=O,۰۴۳) یافت شد به طوری که در هیسترکتومی ابدومینال عملکرد و رضایت جنسی کمتری وجود داشت . همچنین تعداد ۴۴ زن ، تخمدان (یک طرفه یا دو طرفه ) در طی عمل حفظ شده است و این موضوع برحیطه رفتار و هیجانات در رضایت جنسی(PISQ)،  میل جنسی و دیسپارونیا در عملکرد جنسی تاثیر داشته است P=۰,۰۱۳۵     بیشترین علت هیسترکتومی ها به ترتیب  شامل خونریزی های غیر طبیعی(AUB) (۹/۴۰ %) و سزارین ۱۸,۲%  و سپس فیبروم با ۱۶,۷% بوده است.  تحصیلات زن و همسر ، نوع اشتغال، نوع مسکن،  با رضایت جنسی بیماران اختلاف معنی داری نداشت.اما میزان درآمد ، سن و سن همسر و  وضعیت تخمدان، اختلاف معنی دار آماری وجود داشته است .
نتیجه گیری :. براساس نتایج این پژوهش میزان درآمد ،  نوع عمل جراحی و مهارت پزشک در عمل و با/بدون برداشتن تخمدان (یک یا دوطرفه) تاثیر مستقیمی بر عملکرد و رضایت جنسی زنان در سنین باروری داشته است و بین  سن همسر ، محل سکونت ، تحصیلات مرد و شغل با رضایت و عملکرد جنسی  ارتباط معنی دار اماری یافت نشد . در این مطالعه سعی شده است که عوامل تاثیر گذار بر مسائل جنسی بعد از هیسترکتومی شناسایی شود ، تا بتوان راه حلی برای تعدیل کردن این اختلال و افزایش کیفیت زندگی زناشویی این افراد بعد از عمل پیدا شود



دکتر فاطمه زاده باقری، کیمیا گشاده رو، دکتر ندا هوشیاری، دکتر مجید مجلسی،
دوره ۳۰، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده

چکیده
 مقدمه  و هدف: شیر و فرآورده های لبنی به عنوان بخش مهمی از رژیم غذایی تأثیر مستقیم و قابل توجهی بر سلامت انسان دارند و ممکن است با ابتلا به بیماری­های قلبی و عروقی (CVD) مرتبط باشند که این ارتباط در فاز ثبت نام مطالعه کهورت دنا مورد بررسی قرار گرفته است.
روش بررسی: این پژوهش مقطعی توصیفی بخشی از مطالعه کهورت بالغین شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد در جنوب غربی ایران یکی از مناطق ۱۸­گانه زیرمجموعه­ مطالعه کهورت پرشین در ایران است که ۳۶۳۰ نفر از شرکت­کنندگان فاز ثبت نام در محدوده سنی ۳۵ تا ۷۰ سال به‌عنوان جمعیت هدف از نظر ارتباط بین میزان مصرف محصولات لبنی با ابتلا بیماری‌های قلبی- عروقی از طریق ارزیابی اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه بالینی حاوی اطلاعات بیماری­های قلبی-عروقی (پرفشاری خون (HT)، بیماری ایسکمیک قلبی (IHD) و سکته قلبی (HA)) و پرسشنامه بسامد خوراک با تعیین میزان مصرف محصولات لبنی مورد بررسی قرار گرفته­اند.
یافته­ها: میزان مصرف روزانه (gr/day) ماست، پنیر، شیرهای طعم­دار، محصولات پرچرب (کره، خامه و سرشیر)، بستنی، مارگارین در افراد غیر مبتلا به HT به‌طور معنی­داری بیشتر از افراد مبتلابه پرفشاری خون بود (۰۵/۰>P-value ). افراد مبتلا به IHD به‌طور معنی­داری بیشتر از افراد غیر­مبتلا دوغ مصرف می­نمودند (۰۵/۰>P-value ).  همچنین مشاهده گردید که میزان مصرف روزانه شیرهای طعم­دار، محصولات پرچرب، بستنی، مارگارین در افراد غیر­مبتلا به بیماری ایسکمیک قلبی به‌طور معنی­داری بیشتر از افراد مبتلا به این بیماری­ها بوده است (۰۵/۰>P-value). مشخص گردید که مقدار مصرف روزانه محصولات پرچرب در افراد مبتلا به سکته قلبی در مقایسه با افراد غیر­مبتلا به HA بیشتر بوده است (۰۵/۰>P-value).
نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان می­دهد که مصرف بیشتر محصولات لبنی به طور کلی با کاهش خطر ابتلا به پرفشاری خون و سایر بیماری­های قلبی- عروقی مرتبط است. هر چند نتیجه­گیری در مورد ارتباط هر یک از فرآورده­های لبنی به تنهایی با احتمال ابتلا به بیماری­های قلبی عروقی نیازمند مطالعات بیشتری است.

 

صفحه 1 از 1     

ارمغان دانش Armaghane Danesh
Persian site map - English site map - Created in 0.15 seconds with 44 queries by YEKTAWEB 4712