۱۳ نتیجه برای رشیدی
دکتر حمیدرضا خورشیدی، دکتر محمود ستاری،
دوره ۱۱، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۵ )
چکیده
چکیده:
مقدمه و هدف: پارگیهای غیرتروماتیک کولون معمولاً در اثر بدخیمیها ، دیورتیکولیتهای کولون و التهابهای کولون رخ میدهد. پارگی خود به خود و در اثر مدفوع سنگ شده به ندرت گزارش شده است. این ضایعه در اثر فشار مدفوع سفت و ایجاد زخم نکروتیک و به دنبال آن پارگی کولون رخ میدهد. در این گزارش یک مورد پارگی سکوم در اثر تجمع و سنگ شدن مواد مدفوعی گزارش شده است.
معرفی بیمار: بیمار مردی ۵۰ ساله است که به علت درد شدید شکم به مدت سه روز و علایم پریتونیت در اسفندماه سال ۱۳۸۳ به بخش اورژانس بیمارستان مباشر کاشانی همدان مراجعه نموده بود. بیمار در سابقه پزشکی خود سابقه سقوط از بلندی و به دنبال آن قطع نخاع و پاراپلژی در ۸ ماه قبل از مراجعه را داشته و از آن زمان دچار یبوستهای شدید و مزمن گردیده بود که در اغلب موارد در طی این مدت نیاز به مصرف مسهل جهت اجابت مزاج را ذکر میکرد. وی با تشخیص پریتونیت تحت عمل جراحی شکم قرار گرفت که پارگی سکوم در اثر توده سفت مدفوعی مشهود و عمل جراحی کولکتومی، کولستومی و ایلئوستومی برای او صورت گرفت.
نتیجهگیری: شایعترین محل پارگی کولون در اثر تجمع و سفت شدن مواد مدفوعی در ناحیه رکتوسیگموئید میباشد و موارد اندکی در ناحیه سکوم گزارش شده است. بیماری به صورت علایم پریتونیت در بیماران مسن و با یبوست مزمن رخ میدهد و قبل از جراحی صرفاً در ۱۱ درصد بیماران با بررسی متعدد میتوان بیماری را تشخیص داد. وقوع درد ناگهانی و شدید شکم در این گونه بیماران بایستی نظر تشخیصی را به سوی پارگی کولون معطوف دارد. درمان بیماران شامل؛ رزکسیون و برداشتن کولون پاره شده و کولستومی و شستشوی وسیع و حجیم شکم میباشد.
واژههای کلیدی: پارگی کولون، سنگ شدن توده مدفوعی، پارگی در اثر تجمع مدفوعی
حمیدرضا خورشیدی، محمدحسین عظیمیان، محمدمهدی فضلیان،
دوره ۱۲، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه و هدف: درمان دردهای بعد از عمل و استفاده از مسکن ها در اعمال جراحی ترمیم هرنی اینگوئینال مورد توجه جراحان و متخصصان بی هوشی می باشد. هدف از این پژوهش تعیین تاثیر بلوک اعصاب ایلیواینگوئینال ایلیوهایپوگاستریک با بوپیواکائین بر استفاده از مخدر و طول مدت بستری بیماران بعد از عمل ترمیم هرنی اینگوئینال بود.
مواد و روش ها: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده، تعداد ۱۰۰ مرد مراجعه کننده به بیمارستان شهید مباشر کاشانی همدان در سال ۱۳۸۵ که مبتلا به هرنی اینگوئینال یک طرفه بودند، به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. تعداد ۵۰ بیمار در گروه مداخله تحت بلوک اعصاب ایلیواینگوئینال و ایلیوهایپوگاستریک با بوپیواکائین قرار گرفتند و در گروه کنترل ۵۰) بیمار) که در این باره اقدامی صورت نگرفت. سپس مقدار مخدر مصرفی بعد از عمل و مدت زمان بستری در بیمارستان، در دو گروه مورد مقایسه قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و شاخص های توصیفی و آزمون های تی دانشجویی و مجذور کای تحلیل گردید.
یافته ها: میانگین تخت روز بستری بیماران در دو گروه مداخله و کنترل به ترتیب ۰,۴±۱ و ۰.۹۱±۲ روز بود که دارای تفاوت آماری معنی داری بود (p<۰.۰۱). تعداد بیمارانی که در طی فواصل معین زمانی از متادون استفاده کرده بودند، در گروه مداخله کمتر بود (p<۰.۰۵). همچنین مقدار متادون دریافت شده در گروه مداخله کمتر از کنترل بود (p<۰.۰۵).
نتیجه گیری: بلوک اعصاب ایلیواینگوئینال و ایلیوهایپوگاستریک به صورت ناحیه ای به وسیله بوپیواکائین می تواند سبب کاهش نیاز به مخدر و مدت اقامت در بیمارستان بعد از ترمیم هرنی اینگوئینال گردد.
رحیم استوار، دکتر ابوالقاسم پور رضا، دکتر آرش رشیدیان، دکتر صدراله محرابی، دکتر عبد الرسول مهرسای، دکتر محمود محمودی، دکتر حسن افتخار اردبیلی، دکتر غلامرضا پورمند،
دوره ۱۴، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۸ )
چکیده
چکیده:
هدف و هدف: نتایج منتشر شده مطالعههای متعدد نشان میدهند که حجم نسبتاً بالایی از مراقبتهای سلامت به طور نا مناسب و غیرضروری ارایه میشوند . بزرگی خوشخیم پروستات، یک بزرگی غیر بدخیم غده پروستات است. علایم مربوط به این بیماری یکی از متداولترین مشکلات در بیشتر مردان سالمند است. این مطالعه به منظور بررسی و تعیین ملاکهای مناسب جراحی بزرگی خوشخیم پروستات انجام گرفته است.
مواد وروشها: در این مطالعه کیفی که در سالهای ۱۳۸۷-۱۳۸۶ در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد، از RAND Appropriateness Method (RAM)که به عنوان ابزاری جهت ارزیابی مناسبت مراقبتهای بهداشتی ـ درمانی، طراحی شده است، استفاده گردید. یک پانل متشکل از ۹ نفر از متخصصین اورولوژی، لیست سناریوهای مربوط به درمان بزرگی خوشخیم پروستات را بر اساس منابع علمی تعیین شده و تجربیات بالینی خود در یک مقیاس نمرهبندی از ۱ تا ۹ و در دو مرحله مورد بررسی و داوری قرار دادند. پس از جمعآوری نهایی، سناریوها در سه گروه مناسب، نا مطمئن و نامناسب دستهبندی شدند. برای تهیه لیست سناریوهای درمان بزرگی خوشخیم پروستات، از راهنماهای بالینی مربوط به بزرگی خوشخیم پروستات استفاده شد که مناسبترین ومعتبرترین آنها با استفاده از ابزار نقد راهنماهای بالینی انتخاب گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون کاپا تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: از تعداد ۲۸۲ سناریوی مربوط به نوع درمان بزرگی خوشخیم پروستات که در ۹ اندیکاسیون مرتبط با احتمال عمل جراحی بزرگی خوشخیم پروستات قرارداشت، ۷۳ سناریو (۹/۲۵ درصد) مناسب برای جراحی، ۷ سناریو(۵/۲درصد) نامناسب برای جراحی و۱۴ سناریو (۵ درصد) نامطمئن تشخیص داده شد. همچنین از ۹۴ سناریوی مربوط به جراحی بزرگی خوشخیم پروستات، ۷۵ سناریو (حدود ۸۰ در صد) مناسب و ۸ سناریو (۵/۸ درصد) نامناسب تشخیص داده شدند .
نتیجهگیری: در حال حاضر با توجه به کمبود و یا فقدان شواهد علمی برای تصمیم گیریهای مناسب در ارایه مراقبتهای سلامت، روشهای مبتنی بر توافق از جمله متد به کار رفته در این مطالعه، از مهمترین اقدامها در راستای ارایه خدمات مناسب، ارتقای کیفیت و کاهش هزینهها میباشد. همچنین، نتایج مشابه به دست آمده از سایر مطالعههای انجام گرفته در خصوص تعیین مناسبت درمان بزرگی خوشخیم پروستات با روشی که در این مطالعه به کار رفته است، اعتبار وروایی این متد را نشان میدهد.
واژههای کلیدی: ملاکهای مناسب، بزرگی خوشخیم پروستات، ابزار نقد راهنمای بالینی
یوسف مطهری نیا، محمدعلی رضایی، فرید زندی، وریا حسینی، احمد رشیدی، مبین احمدی نیاز، ادریس امینیپور، محمدرضا رحمانی،
دوره ۱۶، شماره ۵ - ( ۹-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: مالاسزیا فورفور یک مخمر چربی دوست بوده و به عنوان یکی از عوامل بیماریهای پوست به ویژه تینه آ ورسیکالر شناخته میشود. هدف از این مطالعه مقایسه اثر ضد قارچی عصاره ریشه شیرین بیان، گیاه ختمی و کتوکونازول بر مالاسزیا فورفور بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی برای بررسی اثر ضد قارچی عصاره الکلی گیاه ختمی، ریشه شیرین بیان و کتوکونازول از روش رقیق سازی در محیط مایع استفاده شد. مقادیر حداقل غلظت ممانعتکنندگی و حداقل غلظت کشندگی برای هر یک از ترکیبهای مورد استفاده بر اساس رؤیت چشمی و شمارش تعداد کلنیهای قارچی در مقایسه با گروه شاهد محاسبه شد. دادهها با آزمون آماری مان ویتنی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میزان حداقل غلظت ممانعت کنندگی از رشد عصارههای گل ختمی، ریشه ختمی، ریشه شیرین بیان و داروی کتوکونازول به ترتیب؛ ۲۵/۱۸، ۳۰۰، ۵۰۰ و ۶۵/۲ میکروگرم در میلیلیتر تعیین گردید. میزان حداقل غلظت کشندگی عصاره گل ختمی و داروی کتوکونازول به ترتیب؛ ۵۰≤ و ۳۲≤ میکروگرم در میلیلیتر تعیین شد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که عصاره گل ختمی در مقایسه با عصاره ریشه ختمی و ریشه شیرین بیان دارای اثر ضد قارچی بیشتری است. همچنین کتوکونازول در مقایسه با این عصاره ها دارای بیشترین تأثیر ضد قارچی بر مالاسزیا فورفور میباشد.
میترا تدین، پرستو راد، محمدرضا عباسپور، محمود لطیفی، ایران رشیدی، مژگان براتی، حمداله دلاویز،
دوره ۱۷، شماره ۳ - ( ۵-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: یائسگی در زنان همراه با مشکلاتی مانند مقاربت دردناک، کاهش ضخامت آندومتر و افزایش PH است. ویتامین D در تکثیر و ترمیم بافت پوششی مؤثراست. هدف این مطالعه بررسی تأثیر شیاف ویتامین D بر آتروفی واژن در زنان یائسه بود.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی تعداد ۴۴ نفر زن یائسه به طور تصادفی به دو گروه مساوی درمان و کنترل تقسیم شدند. گروه درمان، شیاف واژینال ویتامین D و گروه کنترل شیاف پلاسبو دریافت کردند. میانگین میزان درد هنگام مقاربت در اولین ملاقات، در پایان هفته ۲، ۴ و ۸ معاینه و ثبت گردید. میزان PH و بلوغ سلولهای سطحی مخاط واژن در شروع مطالعه و در پایان هشتمین هفته به ترتیب با استفاده از کاغذ PH سنج و تهیه اسمیر بررسی شدند. دادهها با آزمونهای آماری تی مستقل و من ویتنی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین تکثیر سلولهای سطحی در گروههای درمان و کنترل در پایان هفته هشتم به ترتیب؛ ۴/۱۲±۷۶/۶۹ و ۳۸/۱۸±۶۶/۵۴ و میزان PH مخاط واژن ۶۷/۰±۴۲/۱ و۷۴/۰±۱/۲ بود (۰۵/۰p<). میزان درد در طی مقاربت در گروه درمان به طور قابل توجهی کاهش یافت.
نتیجهگیری: ویتامین D در تکثیر سلولهای سطحی، کاهش میزان PH واژن و بهبود میانگین درد در طی مقاربت در زنان یائسه مؤثر است.
هما محسنی کوچصفهانی، عبدالحمید انگجی، سمیرا رشیدی پویا، پریا عبدالهی، تانیا گواهی،
دوره ۲۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۴ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: پروپیکونازول قارچ کشی گیاهی است که به صورت موضعی و سیستمیک برای عفونتهای قارچی و در کشاورزی برای حفاظت و نگهداری میوهها، سبزیجات و غلات استفاده میشود. هدف از مطالعه تجربی حاضر، بررسی اثر قارچ کش پروپیکونازول بر بافت بیضه و نیز اثرحفاظتی احتمالی سلنیوم مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۴۰ سر موش صحرایی به ۱۰ گروه ۴ تایی شامل؛ کنترل ، شم دریافت کننده حلال پروپیکونازول، آب مقطر دریافت کننده نرمال سالین و هفت گروه تجربی: ۱ دوز ۰/۰ میلیگرم بر کیلوگرم سلنیوم ، گروه ۲، ۳، ۴ به ترتیب دوزهای ۱۰ ، ۵۰ و ۷۵ میلیگرم بر کیلوگرم پروپیکونازول و گروههای ۵ ، ۶ ،۷ که به ترتیب دوزهای ۱۰ ،۵۰ و ۷۵ میلیگرم بر کیلوگرم پروپیکونازول به همراه ۵/۰ میلیگرم بر کیلوگرم سلنیوم دریافت کردند. تزریق به مدت ۲ هفته، یک روز در میان به صورت درون صفاقی انجام شد. بعد از تعیین سطوح سه هورمون لوتئینی کننده، محرک فولیکولی و تستوسترون، شمارش اسپرم با لام هموسیتومتر انجام شده. دادهها با آزمون آماری آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: اختلافمعنیداری درسطوح هورمونها در گروههای تجربی ۲ تا۷ در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نشد، اما سلولهای سرتولی، اسپرماتوگونی ،اسپرماتوسیت اولیه، اسپرماتید و اسپرم در گروههای تجربی ۲ تا ۷ در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیداری داشتند(۰۵/۰p<).
نتیجهگیری: کاهش تعداد اسپرمهای شمارش شده و سلولهای پیشساز آن بیانگر نقش اختلالی پروپیکونازول در روند تولید این سلولها و عدم تأثیر حفاظتی سلنیوم بوده است.
سمیرا رشیدی پویا، هما محسنی کوچصفهانی، سید عبدالحمید انگجی انگجی،
دوره ۲۱، شماره ۵ - ( ۵-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: کونازولها شامل تریآزولها یا ایمیدیازولها عوامل ضد قارچی هستند که برای جلوگیری از رشد قارچها و برای درمان عفونتهای قارچی استفاده میشوند. پروپیکونازول نیز که در دسته کونازولها قراردارد یک قارچ کش سیستمیک است که به طور گستردهای در ایران و سایر کشورها جهت سمزدایی دانههای غلات به خصوص برنج استفاده میشود. این قارچکش از طریق مهار یک سیتوکروم خاصP۴۵۰ ، CYP ۵۱ (Lanosterol – ۱۴α- demethylase) عمل میکند که یک مرحله اصلی در بیوسنتز آرگوسترول، یک استروئید مورد نیاز برای شکل گیری دیواره سلولی قارچها است، لذا در تحقیق تجربی حاضر اثر قارچ کش پروپیکونازول بر بیان ژن کاسپاز ۹ به عنوان آغازگر فرآیند آپوپتوز و اثرحفاظتی احتمالی سلنیوم مورد بررسی قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی ۴۰ رت نژاد اسپراگ داولی به ۱۰ گروه ۴ تایی تقسیم شدند. این گروهها عیارتند از؛ کنترل، شم۱ (حلال پروپیکونازول: آب مقطر)، شم۲ (حلال سلنیوم: نرمال سالین)،۱ گروه دریافت کننده ۵/۰ میلیگرم بر کیلوگرم سلنیوم ، ۳ گروه دریافت کننده پروپیکونازول در سه دوز ۱۰ ، ۵۰ و ۷۵ میلیگرم بر کیلوگرم و ۳ گروه دریافت کننده پروپیکونازول در سه دوز ۱۰ ، ۵۰ و ۷۵ میلیگرم بر کیلوگرم پروپیکونازول همراه با ۵/۰ میلیگرم بر کیلوگرم سلنیوم(جهت بررسی تأثیر حفاظتی سلنیوم). تزریق به مدت ۲ هفته، یک روز در میان به صورت درون صفاقی انجام شد. سپس با استفاده از روشRT-PCR و برنامه Total Lab بیان ژن کاسپاز ۹ در بیضه تمام گروهها مورد بررسی قرار گرفت. دادهها با استفاده از روشهای آماری توصیفی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: بیان ژن کاسپاز ۹ در تمام گروه های تجربی (گروه های پروپیکونازول و پروپیکونازول با سلنیوم) در مقایسه با گروههای کنترل و شم افزایش معنیداری را نشان داد. این یافتهها میتوانند بیانگر این باشند که ۵/۰ میلی گرم بر کیلوگرم سلنیوم، دوز مصرفی مناسبی برای ایجاد حفاظت در این تحقیق نمیباشد.
نتیجهگیری: افزایش معنیدار در بیان ژن کاسپاز ۹ در تمام گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل بیانگر فعال شدن آپوپتوز و عدم تأثیر سلنیوم برای حفاظت بیضه در برابر آسیبهای القا شده است .
حمیرا رشیدی، مینا تفضلی، محمد طاها جلالی،
دوره ۲۱، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم تخمدان پلیکیستیک یک اختلال شایع آندوکرین همراه با اختلالات لیپید بوده که با افزایش خطر بیماریهای قلبیـ عروقی و چاقی مرکزی همراه است. هدف از این مطالعه تعیین ارتباط بین لیپید پروفایل و میزان گلوکز ناشتای سرم، مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بود.
روش بررسی: این مطالعه موردـشاهدی بر روی ۱۵۳ خانم مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک و ۴۴۹ نفر شاهد از ۴ شهر استان خوزستان (اهواز، بهبهان، آبادان و خرمشهر) انجام شد. داده ها از بانک داده موجود در مرکز تحقیقات دیابت دانشگاه علوم پزشکی اهواز استخراج گردید. میزان لیپیدهای سرم، سطح گلوکز ناشتای پلاسما و سطح انسولین سرم همراه با شاخصهای توده بدنی (HOMA-IR)،(Hemeostatic Model assessment Insulin Resistance ، Lipid Accumulation Product Index(LAP) و Body Adiposity Index(BA) در دو گروه با استفاده از آزمون های آماری تی مستقل، مربع کای و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: فراوانی نسبی HDL پایین و کلسترول تام بالا در گروه زنان با تخمدان پلی کیستیک بالاتر از گروه شاهد بود (به ترتیب ۰۳۲/۰p و۰۰۰۱ /۰=p). تفاوت معنی داری بین متوسط سطح کلسترول تام، تری گلیسرید، HDL، LDL، گلوکز و شاخصهای HOMA IR، LAP و BA در بین دو گروه مورد و شاهد دیده نشد. در زنان با ۲۵>BMI و BMI بین ۲۵ تا ۳۰، میانگین کلسترول تام در گروه مورد بالاتر از گروه شاهد بود، در زنان با۳۰ BMI> متوسط تری گلیسرید و گلوکز در زنان گروه مورد بالاتر از زنان گروه شاهد بود (به ترتیب۰۲۹/۰= p و۰۱۰/۰=p)..شاخص HOMA_IR و LAP وBA بین دو گروه مورد و شاهد تفاوت معنیداری نشان نداد.
نتیجه گیری: در زنان چاق سطح تریگلیسرید و گلوکز و در زنان غیر چاق سطح کلسترول تام در مبتلایان به سندرم تخمدان پلی کیستیک بالاتر از زنان سالم است.
مهناز خرم جاه، معصومه سرمدیان، داود خورشیدی،
دوره ۲۱، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده
زمینه و هدف: خطر بیماریهای قلبی ـ عروقی در زنان پس از یائسگی افزایش مییابد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر تمرینهای هوازی با شدت متوسط بر سطوح سیستاتین c و برخی از عوامل خطرزای قلبی ـ عروقی در زنان یائسه غیرفعال بود.
روش بررسی : در این پژوهش نیمه تجربی ،۲۴ زن یائسه غیر فعال (۶۵-۵۰ سال) به صورت تصادفی در دو گروه تجربی(۱۴نفر) و کنترل(۱۰نفر) تقسیم شدند. گروه تجربی تمرینهای هوازی را با شدت ۶۵ تا ۷۵ درصد ضربان قلب بیشینه ،۳روز در هفته و به مدت ۱۰ هفته انجام دادند. درصد چربی بدن و سطوح سرمیسیستاتین c، پروتئین واکنشی c با حساسیت بالا، تری گلیسیرید، کلسترول، لیپوپروتئین کم چگال و پر چگال و فشار خون قبل و پس از ۱۰ هفته تمرین اندازهگیری شدند. برای تحلیل آماری داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد.
یافته ها : پس از اجرای تمرینهای هوازی در سطوح سرمی سیستاتین c(۷۶/۰=p)، پروتئین واکنشی c با حساسیت بالا (۳۷/۰=p)، تری گلیسیرید(۴۸/۰=p)، کلسترول لیپو پروتئین پرچگال(۵۴/۰=p)، کلسترول لیپو پروتئین کم چگال(۸۶/۰=p) ، کلسترول(۶۷/۰=p)، درصد چربی بدن(۵۷/۰=p) بین دو گروه کنترل و تجربی تغییر معنیداری مشاهده نشد(۰۵/۰p>). همچنین درمتغیر حداکثر اکسیژن مصرفی(۰۳/۰=p) و فشار خون سیستول(۰۴/۰=p) تفاوت معنیداری بین دو گروه کنترل و تجربی وجود داشت.
نتیجه گیری : به نظر میرسد تمرینهای هوازی کوتاه مدت با شدت متوسط بر سطوح سرمیسیستاتین c و برخی عوامل خطرزای قلبی ـ عروقی مانند پروتئین واکنشی C، کلسترول، لیپو پروتئین پرچگال، لیپو پروتئین کم چگال و فشارخون در زنان یائسه غیر فعال تأثیری ندارد.
سحر پورعلی، عبدالکریم قدیمی مقدم، نادیا خورشیدیان، محسن عوض پور، جان محمد ملک زاده،
دوره ۲۶، شماره ۵ - ( ۸-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: کودکان زیر دو سال حساسترین گروه کودکان هستند که به دلیل رشد سریع و دریافت ناکافی غذا در معرض خطر اختلال رشد میباشند. اقدامات درمانی برای حل مشکلات تغذیهای کودکان به ویژه شیرخواران اکثرا بدون تأثیر چشمگیر است و نشان دهنده نیاز به بررسیهای بیشتری است. لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی مقایسهای الگوی تغذیه تکمیلی کودکان ۲۴ـ۶ ماه دچار اختلال رشد و سالم در شهرستان بویراحمد بود.
روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی مورد شاهد که در سال ۱۳۹۷ انجام شد، ۶۸ کودک مبتلا به کمبود وزن مراجعه کننده به درمانگاههای تغذیه، اطفال یا از لیست کودکان سوء تغذیهای مراکز بهداشتی درمانی انتخاب و با ۶۱ کودک سالم شاهد از نظر الگوهای تغذیهای و وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی مورد مقایسه قرار گرفتند. متغیرهای تحصیلات والدین، شغل والدین، آگاهی، نگرش و کاربست تغذیهای مادران در خصوص تغذیه کودکان و دریافت غذای ۲۴ ساعته آنان مورد بررسی قرار گرفت. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای مجذور کای، تی تست و یو مان ویتنی تجزیه وتحلیل شدند.
یافتهها: بین دو گروه کودکان از نظر دریافت انرژی، پروتئین، چربی، آهن، روی و ویتامین A تفاوت معنیدار آماری دیده نشد، اما مقدار کربوهیدرات دریافتی کودکان دچار اختلال رشد با کودکان شاهد سالم، تفاوت معنیدار آماری نشان داد(۰۰۳/۰=p). مهمترین عوامل مرتبط با اختلال رشد در کودکان با سطح آگاهی مادران(۰۰۱/۰=p)، تحصیلات مادر(۰۲/۰=p)، تحصیلات پدر(۰۳۳/۰=p)، دفعات مصرف غذای کمکی(۰۱۷/۰=p) و زمان مصرف تنقلات کم ارزش(۰۱۷/۰=p) به وسیله کودکان بود. متغیرهای وضعیت اشتغال والدین، سن شروع تغذیه کمکی، نوع شیر مصرفی بین دو گروه کودکان دچار اختلال رشد و شاهد تفاوت آماری معنی داری نداشت.
نتیجهگیری: بررسی نشان داد آگاهی تغذیهای مادران، تعداد دفعات غذای کمکی داده شده به کودک، زمان مصرف تنقلات و سطح تحصیلات والدین به ویژه مادران بیشترین ارتباط را با رشد وزنی کودکان مورد بررسی داشتند.
نرگس فطرس، غلامرضا بهرامی، خدابخش رشیدی، میلاد کیارستمی، محمدحسین فرزایی،
دوره ۲۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: کولیت اولسروز یک بیماری التهابی روده بزرگ است که درمان نمیشود، اما علایم آن را میتوان کنترل کرد. در طب سنتی برای درمان اساسی بیماری کولیت، لازم است که ابتدا جلوی ریزش این ماده غیرطبیعی به رودهها گرفته شود. کدوحلوایی، با نام علمی Cucurbita moschata از خانواده Cucurbitaceae دارای خواص ترمیم کنندگی زخم و همچنین خواص ضدالتهابی میباشد. در همین راستا، مطالعه حاضر با هدف تعیین و ارزیابی اثرات محافظتی عصاره هیدروالکلی تهیه شده از پوست گیاه کدو حلوایی در مدل حیوانی کولیت اولسروز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۹۹ انجام شد، جهت عصاره گیری از پوست میوه کدو حلوایی، مقدار ۱۵۰ گرم از پوست خشک و خرد شده میوه به پرکولاتور شیشهای منتقل و با استفاده از حلال آب و اتانول به نسبت ۷۰:۳۰ طی سه مرحله عصارهگیری شد. تعداد ۳۶ سرموش صحرایی تهیه و به طور تصادفی در ۶ گروه (هر گروه ۶ موش) تقسیمبندی شدند. به منظور القای کولیت از اسیداستیک ۴% استفاده وجهت بررسی اثرات عصاره به دست آمده از پوست کدوحلوایی، این عصاره به صورت گاواژ در ۳ دوز و به مدت ۶ روز به موشها تجویز گردید. در نهایت، موشهای مورد مطالعه از نظر تغییرات ماکروسکوپی و مطالعات بافت شناسی مورد بررسی قرار گرفتند. دادههای جمع آوری شده با استفاده از آزمون آماری آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: در بررسیهای ماکروسکوپیک کولون در بین گروههای مختلف، در گروه سالم مخاط کولون کاملاً نرمال بود. در گروه کنترل منفی، عوارضی از قبیل؛ زخم، چسبندگی، ضخیم شدن دیواره روده و التهاب شدید مشاهده شد. در گروههای دریافت کننده عصاره در ۳ دوز، کاهش التهابات و بهبود زخم در موشهای مبتلا به کولیت مشاهده شد که بهترین نتیجه مربوط به دوز ۲۰۰ میلیگرم بر کیلوگرم مشاهده شد. در این روش درمانی عصاره پوست گیاه کدو حلوایی به صورت وابسته به دوز اثرات چشمگیری در القای بهبودی در کولیت القا شده به وسیله اسییداستیک در موش نشان داد(۰۵/۰p<).
نتیجهگیری: از آن جایی عوارض ناشی از القای کولیت در گروههای دریافت کننده عصاره پوست کدو حلوایی در مقایسه با گروه کنترل به خصوص در دوز ۲۰۰ میلیگرم بر کیلوگرم به طور معنیداری کاهش پیدا کرد، نتایج حاصل از این مطالعه میتواند زمینهساز پژوهشهای کارآزمایی بالینی در رابطه با بیماری کولیت اولسروز و به عنوان یک داروی مکملی در کنار سایر روشهای درمانی به کار گرفته شود.
ملیکا سادات خورشیدی فرد، زهره سادات، مائده شبانیان، سعیده نصیری،
دوره ۲۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به نقش رضایت از زایمان بر خُلق فرد در دوران پس از زایمان و نقش احتمالی آن بر خودکارآمدی شیردهی، لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی رابطه رضایت از زایمان با خودکارآمدی شیردهی در زنان مراجعه کننده به مراکز جامع سلامت شهر کاشان بود.
روش بررسی: این یک مطالعه توصیفی ـ مقطعی میباشد که در سال ۱۴۰۰ـ ۱۳۹۹ انجام شد. جامعه آماری شامل ۳۰۰ مادر مراجعه کننده طی ۸ـ۴ هفته بعد از زایمان در مراکز بهداشتی میباشد، جهت جمعآوری دادهها از چک لیست مشخصات دموگرافیک و مامایی، مقیاس رضایت زایمانی تجدیدنظر شده و مقیاس کوتاه خودکارآمدی شیردهی استفاده شد. روایی و پایایی ابزارهای مورد استفاده مورد تأیید قرار گرفت. دادههای جمعآوری شده با استفاده از آزمونهای آماری تی تست، آنالیز واریانس، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمره خودکارآمدی شیردهی زنان ۷۵/۱۰±۷۵/۴۶ و میانگین نمرات رضایت از زایمان آنان۹۰/۴±۵۸/۲۳ بود. آزمون همبستگی پیرسون نشان داد رضایت زنان از زایمان با میزان خودکارآمدی شیردهی آنان ارتباط معنیداری نداشت(۰۰۵/۰-=r،۹۳۲/۰=p). نتایج رگرسیون خطی نشان داد که متغیرهای افزایش درآمد خانواده، تجربه مثبت شیردهی مادر، عدم مصرف شیرخشک به وسیله نوزاد، تعداد دفعات بیشتر شیردهی و فاصله زمانی کمتر از زایمان تا اولین شیردهی می توانند میزان خودکارآمدی شیردهی زنان را پیشگویی کنند.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر نشان داد بین رضایت از زایمان و خودکارآمدی شیردهی همبستگی وجود نداشت. عواملی نظیر حمایت مطلوب در زمان زایمان، سابقه قبلی شیردهی و فاصله کم بین زمان زایمان تا شیردهی اثر غالبی نسبت به رضایت از زایمان داشتند.
نادیا خورشیدیان، عبدالصالح زر، حمیدرضا صادقی پور،
دوره ۳۰، شماره ۲ - ( ۱۲-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: از دهانشویه کربوهیدرات و کافئین جهت ارتقا عملکرد ورزشی استفاده میشود. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر متقابل زمانهای روز و شستشوی دهان با محلول دهانشویه کربوهیدرات و کافئین بر زمان رسیدن به واماندگی، CRP و قدرت عضلانی زنان ورزشکار بود.
روش بررسی:تعداد ۲۴ نفر از زنان ورزشکار با دامنه سنی ۲۰ تا ۴۰ سال بهعنوان نمونه تحقیق بهصورت در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه تجربی (۱۲ نفر) و کنترل (۱۲ نفر) تقسیم شدند. هر دو گروه یکبار در زمان ۸ صبح و یکبار در زمان۶ عصر در آزمون وامانده ساز بروس شرکت و در یک طرح یکسو کور گروه تجربی ۲۵ سیسی ترکیب محلول ۶ درصد گلوکز+۲/۱ درصد کافئین، گروه کنترل ۲۵ سیسی محلول آب مقطر را در فاصله ۳۰ دقیقه قبل از شروع آزمون هر ۱۵ دقیقه یکبار به مدت ۱۰ ثانیه در دهان قرقره کردند و بیرون ریختند. زمان رسیدن به واماندگی، فاکتور التهابی CRP و قدرت عضلانی در دو نوبت صبح و عصر اندازهگیری و از آنالیز واریانس با اندازههای مکرر جهت تجزیه و تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفت.
یافتهها:در دو متغیر زمان رسیدن به واماندگی و قدرت عضلانی تفاوت معناداری بین گروه تجربی و دارونما و در دو زمان صبح و عصر مشاهده نشد (P≥۰,۰۵). بااینحال اثر زمان بر متغیر CRP معنادار بود (۰۰۶/۰p=)، بدین صورت که میزان CRP در زمان بعد از تمرین صبح نسبت به زمان پایه (ناشتا) کاهش داشته و در زمان تمرین عصر نیز کاهش بیشتری یافته بود. اثر تعاملی بین زمان و گروه معنادار بود (۰۳/۰p=)، بدین صورت که کاهش CRP در گروه تجربی در هر سه زمان (پایه و صبح و عصر) نسبت به گروه کنترل در هر سه زمان کاهش معنادار داشت و تأثیر گروه بر متغیر CRP معنادار بود (۰۵/۰p=)، و میزان کاهش CRP در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به صورت معنادار کاهش یافت (۰۱/۰p=).
نتیجهگیری: به نظر میرسد محلول ترکیبی کربوهیدرات و کافئین میتواند فاکتورالتهابی CRP را بهطور معناداری تحت تأثیر قرار دهد که این تأثیر در زمان عصر بیشتر میباشد. این استراتژی میتواند جهت ارتقا سطح سلامت ورزشکاران زن مورداستفاده قرار گیرد.