[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: درباره نشريه :: آخرين شماره :: تمام شماره‌ها :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
اطلاعات نشریه::
آرشیو مجله و مقالات::
برای نویسندگان::
برای داوران::
ثبت نام و اشتراک::
تماس با ما::
تسهیلات پایگاه::
بایگانی مقالات زیر چاپ::
بانک ها و نمایه نامه ها::
فرم پیش نیاز ارسال مقاله::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
بانک ها و نمایه ها
DOAJ
GOOGLE SCHOLAR
..
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
۹ نتیجه برای حبیبی

پروانه حبیبی ، محمد حسین معتضدیان، فریده اسفندیاری، مهدی فخار،
دوره ۱۰، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۴ )
چکیده

مقدمه و هدف: از آنجا که تشخیص و تعیین هویت انگلهای لیشمانیا با استفاده از ویژگیهای خارجی کافی نیست، لذا از ویژگیهای داخلی کـــــه در برگیرنده عمل و ساختمان مولکولی ارگانیزم است مانند ایزوآنزیم استفاده می شود. برای انجام این آزمایش ها احتیاج به تعداد ۱۰۱۰ ارگانیسم می باشد که جهت تهیه این حجم از انگــل بــــاید از محیطهای غنی جامد و مایع همراه با سرم جنین گوساله در دمـــای ۲۶- ۲۲ درجه استفاده شود. از این رو معرفی محیطهای کم هزینه که بتواند به خوبی رشد انگل را تضمین نماید ضروری است. هدف از این مطالعه طراحی یک محیط خـــــون دار تغییر یــــــافته ساده و سریـــــع جهت کشت انبوه گونه های مختلف لیشمانیا برای کاهش هزینه ها و صرفه جویی در زمـــــان کشت انگل می باشد. مواد و روش ها: این پژوهش یک مطالعه تجربی است که در مرحلـــه اول میــزان رشــــد گونه های لیشمانیــــا ماژور، لیشمانیا تروپیکا و لیشمــــانیا اینفانتوم بر روی محیط جامد خون دار و محیط مـــایع مغزی ـ قلبی حاوی بیست درصد سرم جنین گوســــاله مقایسه گردید. در مرحله دوم مقـــــایسه تغییرات احتمالی ژنومی از واکنش زنجیره ای پلــی مراز با روش برش آنـــــزیمی رشته دی ان ای بر روی لیشمانیا ماژور استفاده شد. در مرحله سوم میزان کارایی محیط جامد در انبوه سازی انگل های ایزوله شده از ۱۰ بیمار مبتلا به لیشمانیوز پوستی مراجعه کننده به دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز در سـال ۱۳۸۱ ـ۱۳۸۰ بررسی گردید. داده هـــای جمع آوری شده بـــا شاخصهـای توصیفی آنالیز گردید. یافته ها: میــــزان رشد انگل در محیط جامد خــون دار در گونه لیشمانیا ماژور ۱/۵ برابر، لیشمانیا تروپیکا ۷/۵ برابر و لیشمانیا اینفانتوم ۴/۹ برابر میزان رشد انگل در محیط مـــایع بود. زمان رشد انگل بر روی این محیط برای لیشمانیا ماژور و لیشمانیا اینفانتوم یک هفته و برای لیشمانیا تروپیکا دو هفته بود. یکسان بـــودن الگوی برش آنزیمی رشتـه دی ان ای لیشمانیا ماژور کــه به هر دو صورت انبوه گردیده بود، می تواند نشانگر عدم تغییر ماهیت انگل باشد. انبوه سازی از ۱۰ نمونه جدا شده از بیماران بدون آلودگی ثانویه مشاهده شد، میزان کارایی ۱۰۰ درصد بود. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که استفاده از محیط جــــامد خـون دار برای کشت انبوه انگلهای لیشمانیا باعث کاهش آلودگی محیط کشت، طولانی نشدن مدت نگهداری محیط کشت، در دسترس بودن مواد لازم، سادگی تهیه محیط، کاهش هزینه مواد و باعث افزایش رشد انگل می گردد.
دکتر احمد علیخانی، دکتر ولی‌الله حبیبی، دکتر ارسلان عزیزی، دکتر ظفر معصومی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده

چکیده: مقدمه و هدف: تومور کاذب التهابی یک ضایعه با علت نــــامشخص بوده که در نواحی مختلف آناتومیکی بدن گزارش شده است و از نظـر ظاهری و بالینی تابلوی یک نئوپلازم را تقلید می‌نماید و از ضـــایعات غیر معمول در خلف صفاق محسوب می‌شود. در این گزارش به بررسی یک مورد تومور کاذب التهابی در فضای خلف صفاق پرداخته شده است. معرفی بیمار: بیمار یک زن ۳۶ ساله است که با شکایت از درد کولیکی شکم به مدت ۸ ماه به درمانگاه داخلی دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سال ۱۳۸۳ مراجعه نموده است. وی سابقه یبوست، کاهش اشتها و تب را ذکر می‌کند. در معــــاینه فیزیکی حساسیت شکم بدون توده قابل لمس، ارگانومگــالی یا لنفادنوپاتی وجود داشت. بررسی خونی در محدوده طبیعـی بود. در سونوگرافی و سی‌تی‌اسکن شکم یک توده ۶*۶ سانتی‌متر بدون لنفادنوپاتی پاراآئورت در خلف صفــــاق گزارش شد. لاپاراتومی و برداشتـــن کـــامل ضایعه در ایــن مرحله انجام شد. با توجه به گزارش پاتولوژی مبنی بر تشخیص تومور کاذب التهابی فقط پیگیری ماهیانه بیمار تا شش ماه انجام شد و هیچ‌ گونه عودی دیده نشد. نتیجه‌گیری: توده خلف صفاقی می‌تواند یک توده خوش‌خیم کاذب التهابی بوده و تمام علایم پس از خارج نمودن آن برطرف شود. واژه‌های کلیدی: توده خلف صفاق، تومور کاذب التهابی، نئوپلازم
محمود نجفیان، آزاده ابراهیم حبیبی، پریچهر یغمائی، کاظم پریور، باقر لاریجانی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده

مقدمه و هدف: آلفا آمیلاز مهم‌ترین آنزیم تجزیه کننده نشاسته است. با مهارآلفا آمیلاز می‌توان از تجزیه وجذب مواد نشاسته‌ای در روده جلوگیری و میزان قند خون را کنترل نمود. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر ترانس چالکون بر فعالیت آنزیم آلفا آمیلاز، میزان قند خون و لیپیدها در رت‌های دیابتی و غیر دیابتی بود. مواد و روش‌ها: این مطالعه تجربی در سال ۱۳۸۸ در دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. تعداد ۶۰ سر رت به طور تصادفی به۱۰ گروه مساوی به عنوان کنترل غیر دیابتی، کنترل دیابتی و چهار گروه آزمایش غیر دیابتی و چهار گروه آزمایش دیابتی تقسیم شدند. رت‌های دو گروه کنترل، روغن دانه انگور دریافت نمودند و به رت‌های گروه آزمایش مقادیر ۲، ۸، ۱۶ و ۳۲ میلی‌گرم بر کیلوگرم وزن بدن چالکون به صورت گاواژ در یک دوره ۲۴ روزه خورانده شد. به صورت یک روز در میان قند خون و در روزهای صفر، ۱۲ و ۲۴ میزان انسولین و در پایان دوره لیپوپروتئین‌ها و فعالیت آلفا آمیلاز اندازه‌گیری شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS و آزمون‌های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و تست توکی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها: چالکون در گروه رت‌های سالم و دیابتی به طورمتوسط۲/۲۵ درصد قندخون را کاهش داد. این دارو موجب کاهش میزان انسولین سرمی‌ گردید. چالکون در رت‌های سالم و دیابتی به طورمتوسط فعالیت آلفا آمیلاز را به میزان ۹/۳۴ درصد کاهش داد. به دنبال آشفتگی درمتابولیسم لیپیدها ناشی از دیابت، این داروموجب بهبود متابولیسم لیپوپروتئین‌ها گردید و میزان آب، غذای مصرفی وحجم ادرار را کاهش داد. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که احتمال دارد ترانس چالکون با مهار آلفاآمیلاز باعث کاهش قندخون و کاهش وزن شود. هم‌چنین بهبود متابولیسم لیپوپروتئین‌ها ممکن است به واسطه اثر مهاری این دارو برآنزیم‌های هیدروکسی متیل گلوتاریل کوآ ردوکتاز و فسفودی استراز رخ دهد.
محمدطاهر افشون پور، عبدالحمید حبیبی، روح الله رنجبر،
دوره ۲۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده

زمینه و هدف: آپلین، آدیپوکاین جدیدی است که نقش مهمی‌در تنظیم هومئوستاز انرژی و بهبود مقاومت به انسولین دارد. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر تمرین هوازی تداومی‌بر غلظت آپلین پلاسما و شاخص مقاومت به انسولین در مردان مبتلا به دیابت نوع ۲ بود.

روش بررسی: این مطالعه از نوع کاربردی و به روش نیمه تجربی بود. در این مطالعه ۲۴ مرد بیمار مبتلا به دیابت نوع ۲ شهر اهواز به روش هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه تمرین هوازی تداومی(۱۲ نفر) و کنترل(۱۲ نفر) قرار گرفتند. شاخص‌های تن سنجی، ترکیب بدن و حداکثر اکسیژن مصرفی آزمودنی‌ها با استفاده از آزمون تعدیل شده بروس، اندازه‌گیری شد. آزمودنی‌ها تمرین هوازی تداومی‌را به مدت هشت هفته(۳ جلسه در هفته، ۲۰ تا ۴۵ دقیقه در هر جلسه با شدت ۴۰ تا ۷۰ درصد حداکثر ضربان قلب) به اجرا در آوردند. پیش از شروع تمرین‌های و ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، غلظت پلاسمایی آپلین، گلوکز و انسولین و شاخص مقاومت به انسولین(HOMA-IR) اندازه‌گیری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تی وابسته، تحلیل کواریانس و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند.

 یافته‌ها: نتایج تحقیق، کاهش معنی‌دار غلظت گلوکز خون، انسولین خون و شاخص مقاومت به انسولین گروه تمرین را در مقایسه با پیش‌آزمون و گروه کنترل نشان داد، در حالی که افزایش معنی‌دار غلظت آپلین پلاسما گروه تمرین در مقایسه با پیش‌آزمون و گروه کنترل مشاهده گردید. هم‌چنین، بین غلظت آپلین پلاسما و شاخص مقاومت به انسولین پس از هشت هفته تمرین هوازی تداومی‌رابطه معکوس و معنی‌داری مشاهده شد.

  نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد تمرین هوازی تداومی‌با شدت کم تا متوسط می‌تواند بر غلظت آپلین پلاسما مؤثر باشد، هم‌چنین موجب کنترل قند خون و بهبود مقاومت به انسولین در مردان مبتلا به دیابت نوع ۲ گردد.


مژگان آقامحمدی، عبدالحمید حبیبی، روح اله رنجبر،
دوره ۲۱، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۵ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: بی‌تحرکی وعدم فعالیت بدنی، خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی عروقی، دیابت، عملکرد ریوی و کیفیت خواب را افزایش می‌دهد و فعالیت و ورزش منظم می‌تواند بسیاری از این عوامل خطرزا را تعدیل کند. هدف از تحقیق حاضر تأثیر یک دوره تمرین هوازی بر سطح سرمی‌نیتریک اکساید، شاخص‌های عملکردی ریوی و کیفیت خواب زنان مبتلا به دیابت نوع ۲ بود.
 
روش بررسی: در این مطالعه نیمه­تجربی، ۲۰ زن دیابتی نوع۲  انتخاب و  در دو گروه تجربی(۱۲ نفر) و کنترل(۸ نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین هوازی به مدت شش هفته(۴ جلسه در هفته، با شدت ۵۰ تا ۸۰ درصد ضربان قلب ذخیره) اجرا شد که هر هفته به زمان و شدت تمرین اصلی(۵۰ تا ۸۰ ضربان قلب ذخیره) افزوده می‌شد. تمرین‌های اصلی هوازی در قالب ۶ زنجیره ارایه شد که هر زنجیره شامل ۳۲ حرکت بود. شاخص­هایFVC ،FEV۱ و سطح نیتریک اکساید قبل و پس از مداخله اندازه­گیری شد و از پرسشنامه Pittsburgh Sleep Quality Index جهت ارزیابی کیفیت خواب استفاده گردید. داده‌های آماری با استفاده از آزمون آماری تی وابسته، تحلیل کوواریانس و آزمون همبستگی پیرسون تجزیه ­و­تحلیل شدند.
 
یافته­ها: شش هفته تمرین هوازی کاهش معنی‌داری در امتیاز کیفیت خواب و افزایش معنی‌داری در غلظت سرمی‌نیتریک اکساید و حجم­های ریوی(FVC و FEV۱) در مقایسه با گروه کنترل ایجاد کرد(۰۵/۰p≤)، اما ارتباط معنی‌داری بین حجم­های ریوی و امتیاز کیفیت خواب مشاهده نشد.
 
نتیجه­گیری: فعالیت منظم هوازی می­تواند اثر قابل ملاحظه­ای بر افزایش سطوح نیتریک اکساید و برخی از شاخص‌های عملکردی ریوی و در نتیجه بهبود کیفیت خواب در افراد مبتلا به دیابت نوع ۲ داشته باشد.
 
 
معصومه حبیبیان، پروین فرزانگی، بهین اسدی،
دوره ۲۲، شماره ۱ - ( فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۶ )
چکیده

چکیده
 زمینه و هدف: چاقی دوران کودکی با افزایش خطر عوارض بیماری‌های قلبی‌ـ عروقی و متابولیکی متعدد از جمله مقاومت انسولینی و هایپرهموسیستئینی همراه است، لذا هدف از مطالعه حاضر بررسی تأثیر تمرین هوازی منظم همراه با مصرف ویتامین C بر سطوح هموسیستئین و مقاومت انسولینی در دختران چاق بود.
 
روش بررسی: در این مطالعه نیمه تجربی، ۲۸ دختر چاق با دامنه سنی۸ تا ۱۲سال و با صدک شاخص توده بدنی ۹۵ درصد انتخاب و به طور تصادفی به گروه‌های کنترل، تمرین ورزشی، ویتامینC  و تمرین ورزشی+ ویتامینC (ترکیبی) تقسیم شدند. تمرین هوازی شامل اجرای حرکات ورزشی با شدت ۵۰ تا  ۷۰ درصد ضربان قلب حداکثر، ۳ جلسه در هفته و به مدت ۸ هفته بود. گروه‌های ویتامینC و ترکیبی قرص ۵۰۰  میلی‌گرمی‌ویتامینC را یک روز در میان مصرف نمودند. نمونه‌های خونی قبل و ۴۸ ساعت پس از آخرین مداخله‌ها جمع‌آوری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تحلیل واریانس یک راهه ، تعقیبی توکی و تی زوجی، تجریه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: هشت هفته تمرین هوازی، مصرف ویتامینC و مداخله ترکیبی منجر به کاهش معنی‌دار  گلوگز، انسولین، هموسیستئین و مقاومت انسولینی در دختران چاق شد(۰۵/۰>p). به علاوه هر سه مداخله با درصد تغییرات معنی‌داری در سطوح این متغیرها در مقایسه با گروه کنترل همراه بودند، اما تأثیر مداخله ترکیبی در کاهش این متغیرها در مقایسه با دو مداخله دیگر بیشتر بود(۰۵/۰>p).
 
نتیجه‌گیری: هر دو مداخله غیردارویی تمرین هوازی و مصرف ویتامین C می‌توانند سبب تنظیم منفی هموسیستئین و مقاومت انسولینی در دختران چاق شوند و مداخله ترکیبی تمرین هوازی و مصرف ویتامین C با تقویت این اثرات همراه می‌باشد.
 
 
رضا حبیبی، امیرحسین براتی، مهدیه آکوچکیان، الهام شیرزاد،
دوره ۲۴، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۸ )
چکیده

چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس، یک بیماری خودایمنی است که باعث آسیب میلین سیستم  عصبی مرکزی می‌شود و اختلال در راه رفتن یکی از ویژگی‌های مولتیپل اسکلروزیس است. امروزه، تمرین ورزشی به عنوان ابزاری مؤثر در توانبخشی مولتیپل اسکلروزیس شناخته شده است. هدف از مطالعه حاضر، تعیین و بررسی اثر تمرین هوازی با و بدون محدودیت جریان خون بر طول گام و تعادل زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود.
 
روش بررسی: در یک مطالعه نیمه‌تجربی با یک طرح پیش‌آزمون و پس‌آزمون،۲۴ بیمار داوطلب زن با درجه ناتوانی بین ۴ـ۱(قد: ۲۷/۷ ± ۵/۱۵۹ سانتی‌متر، وزن: ۵۸/۸ ± ۵۴/۶۱ کیلوگرم، سن: ۲۳/۸ ± ۰۸/۳۷ سال)، به طور تصادفی به دو گروه مساوی تمرین هوازی بدون محدودیت جریان خون و گروه تمرین هوازی با محدودیت جریان خون(BFR) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت ۶ هفته و ۳ جلسه در هفته به رکاب زدن بر روی دوچرخه آبی(۳ نوبت ۶ دقیقه‌ای با ۱ دقیقه استراحت بین نوبت‌ها و HRmax ۶۵ـ۶۰ درصد) پرداختند. جهت ایجاد محدودیت جریان خون از کاف بر روی قسمت فوقانی پا با فشار۱۰±۹۶ میلی‌متر جیوه استفاده شد. برای اندازه‌گیری طول گام و تعادل، به ترتیب از دوربین و مقیاس تعادل برگ استفاده شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری کوواریانس و تست تعقیبی بنفرونی تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: نتایج نشان داد هر دو نوع تمرین باعث افزایش معنی‌دار طول گام پای چپ(۰۵/۰>p) و تعادل(۰۵/۰>p) بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شدند، اما موجب کاهش معنی‌دار طول گام پای راست(۰۵/۰>p) شدند. هم‌چنین، بین اثر دو نوع تمرین بر طول گام پای چپ و راست و تعادل تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد.
 
نتیجه‌گیری: به نظر می‌رسد هر دو نوع تمرین هوازی با و بدون محدودیت جریان خون موجب بهبود تعادل در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس می‌شوند، اما در رابطه با اثر آنها بر طول گام نیاز به بررسی بیشتر می‌باشد.
 
 
هاشم جبرائیلی، علیرضا مرادی، مجتبی حبیبی،
دوره ۲۵، شماره ۲ - ( ۲-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه هدف: تکانشگری یکی از مهم‌ترین شاخص‌های رفتاری افرادی با سوء مصرف مواد است که با وجود اهمیت کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است، لذا با توجه به اهمیت بررسی این متغیر، پژوهش حاضر با هدف تعیین و بررسی نقش واسطه‌ای شاخص‌های مصرف مواد در رابطه بین تکانشگری صفت و اختلال در تنظیم هیجانی با تکانشگری حالت در مصرف کنندگان مزمن مت‌آمفتامین انجام شد.
 
روش بررسی: این مطالعه یک پژوهش تحلیلی و مقطعی است و از لحاظ شیوه گردآوری و تحلیل داده­ها به طرح­های همبستگی تعلق دارد. جامعه آماری شامل تمام مردان مصرف کننده مت‌آمفتامین بود که در کمپ‌های ترک اعتیاد شهر تهران اقامت داشتند. از بین این جامعه آماری نمونه‌ای به حجم ۳۰۰ نفر، از طریق روش نمونه‌گیری در دسترس، انتخاب شد و این افراد با استفاده از آزمون نمونه‌گیری اطلاعات، مقیاس دشواری در تنظیم هیجانی و فرم کوتاه مقیاس رفتار تکانشی مورد سنجش قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از آزمون‌ همبستگی و تحلیل مسیر تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته‌ها: یافته‌ها حاکی از آن بود که مدل پیشنهاد شده از برازش مطلوبی با داده‌ها(۰۴/۰= χ۲/df، ۱= CFI، ۱= TLI، ۰۱/۰= SRMR و             ۰۱/۰= RMSEA) برخوردار است. طول مدت مصرف مت‌آمفتامین(۰۵/۰p<، ۱۲/۰=β)، طول مدت پرهیز (۰۱/۰ p<، ۲۸/۰-=β)، دشواری در رفتار هدفمند (۰۵/۰ p<، ۲۰/۰=β)، دشواری در کنترل تکانه (۰۵/۰ p<، ۲۰/۰-=β)و عدم شفافیت هیجانی(۰۵/۰ p<، ۱۸/۰-=β) اثر معنی‌دار مستقیم، دشواری در رفتار هدفمند(۰۵/۰ p<، ۰۵/۰=β)، دشواری در کنترل تکانه(۰۵/۰ p<، ۰۵/۰-=β)، فقدان تأمل(۰۵/۰ p<، ۰۶/۰-=β) و هیجان خواهی(۰۵/۰ p<، ۰۳/۰=β) اثر معنی‌دار غیر مستقیم بر تکانشگری حالت داشتند.
 
 نتیجه‌گیری: ابعاد تکانشگری صفت و اختلال در تنظیم هیجانی به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر میزان تکانشگری حالت در مصرف کنندگان مت‌آمفتامین تأثیر دارند. طول مدت مصرف مت‌آمفتامین و طول مدت پرهیز نه تنها بر تکانشگری حالت اثر مستقیم دارند بلکه اثر سایر متغیرها بر این متغیر را نیز میانجیگری می‌کنند.
 
 
مرتضی حبیبی، الهه مرادزاده، مجنبی فلاح نژاد، فاطمه سمیعی راد،
دوره ۲۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۰ )
چکیده

سابقه و  هدف: پیدا کردن یک یا ترکیبی از بیومارکرهای کارآمد برای پیش­بینی سپسیس زودرس نوزادی بسیار حائز اهمیت است. از سوی دیگر استفاده از نمونه‌خون بند ناف در بررسی‌های آزمایشگاهی ضمن سادگی و در دسترس بودن، بیانگر شرایط متابولیکی نوزاد هم می‌باشد. هدف از این مطالعه تعیین و بررسی ارتباط یافته‌های آزمایشگاهی خون بند ناف با سپسیس زودرس نوزادی بود.
 
روش بررسی: این مطالعه توصیفی‌ـ تحلیلی، از نوع مقطعی بود که در آن ۱۸۰ نوزاد شامل: ۹۰ نوزاد مشکوک به سپسیس زودرس(گروه یک) و ۹۰ نوزاد سالم(گروه دو)، که بین بهمن ماه سال ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۴ در بخش‌های نوزادان و مراقبت­ ویژه نوزادان بیمارستان کوثر، مورد ارزیابی قرار گرفتند. اطلاعات  مربوط به کلیه نوزادان  در یک چک لیست شامل جنس، وزن هنگام تولد، سن حاملگی، تعداد گلبول‌های سفید خون، درصد نوتروفیل، میزان رسوب اریتروسیت(ESR) و مقدار پروتئین واکنشی C (CRP)، جمع‌آوری شد. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری تی مستقل، تی جفت، من ـ ویتنی و ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند.
 
یافته­ها: میانگین میزان رسوب اریتروسیت(ESR) و تعداد نوتروفیل در گروه مشکوک به سپسیس، به طور معنی‌داری بالاتر از نوزادان خوش حال بود. میانگین سطح CRP خون بند ناف نوزادان در گروه مشکوک به سپسیس، کمی ‌بالاتر از نوزادان خوش حال بود، ولیکن از لحاظ آماری افزایش چشم‌گیری در سطح CRP خون بند ناف نوزادان گروه مشکوک به سپسیس، مشاهده نشد.
 
نتیجه­گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که به کارگیری تست‌های  آزمایشگاهی مورد استفاده در این مطالعه همراه با یکدیگر به عنوان فاکتور پیش­بینی کننده در تشخیص سپسیس زودرس نوزادی قابل اعتماد می‌باشند. میانگین میزان رسوب اریتروسیت (ESR) و نوتروفیل در گروه مشکوک به سپسیس، به طور معنی‌داری بالاتر از نوزادان خوش حال بود. میانگین سطح CRP خون بند ناف نوزادان در گروه مشکوک به سپسیس، کمی‌بالاتر از گروه خوش حال بود.
 

صفحه 1 از 1     

ارمغان دانش Armaghane Danesh
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 35 queries by YEKTAWEB 4710