۱۹ نتیجه برای بهادر
دکتر بهادر سرکاری، حسن رضا نژاد، دکتر غلامرضا حاتم، دکتر محمد حسین معتضدیان، دکتر علی میرجلیلی،
دوره ۱۰، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۴ )
چکیده
چکیده:
مقدمه و هدف: لیشمانیوز جلدی از بیماریهای انگلی است که به وسیله انگل لیشمانیا ایجاد می شود. تظاهرات بالینی این بیماری با توجه به گونه انگل مولد بیماری، ویرولانس انگل و همچنین پاسخهای میزبان متفاوت بوده و از ضایعات پوستی محدود پاپولی شکل تا انواع ضایعات ملتهب گسترده و یا ضایعات مزمن لوپوئید متغیر است. این مطالعه با هدف بررسی ویرولانس انگلهای جدا شده از بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی در استان فارس صورت گرفته است.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی انگلهای جدا شده از زخم بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی مراجعه کننده به بخش انگل شناسی دانشکده پزشکی شیراز در سال ۱۳۸۳در محیط های کشت انگل تکثیر گردیدند. از تعداد ۲۰ نمونه تهیه شده ۶ نمونه به کشت انبوه رسیده و جهت بررسی قدرت تهاجمی انگل از رده سلولی ماکروفاژ ۷۷۴J استفاده گردید. ماکروفاژها در محیط آر پی ام آی حاوی سرم جنین گوساله ۱۰ درصد کشت داده شده و سپس با فرم متاسیکلیک انگل به نسبت ۱ به ۱۰ مجاور گردیدند. پس از مدت زمان ۳ روز با شمارش صد ماکروفاژ، درصد آلودگی ماکروفاژها و همچنین میانگین تعداد انگلهای موجود در هر ماکروفاژ محاسبه گردید. یافته های آزمایشگاهی به کمک نرم افزار SPSS و آمار توصیفی تجزیه و تحلیل گردیدند .
یافته ها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که ویرولانس انگلهای جدا شده از بیماران مختلف در لیشمانیوز جلدی متفاوت می باشد به گونه ای که درصد آلودگی ماکروفاژها در ایزوله های مختلف از ۱۰ تا ۶۳ درصد متفاوت بوده و میانگین تعداد انگلهای درون ماکروفاژ از ۸ تا ۲۷ عدد متفاوت بوده است. نتایج این بررسی همچنان مشخص نمود که میان شکل ضایعات و قدرت تهاجم انگلها به ماکروفاژها ارتباط وجود دارد به گونه ای که انگلهای با ویرولانس بالا ایجاد فرمهای حادتری از بیماری با زخمهای گسترده تر نموده اند. بررسی محل سکونت بیماران و قدرت تهاجم ماکروفاژی انگلهای جدا شده از آنان مشخص نمود که میان این دو فاکتور تفاوت معنی داری وجود نداشته و این بدان معنی است که انگلهای با ویرولانس بالا در تمامی مناطق مورد مطالعه پراکنده می باشند.
نتیجه گیری: انگلهای جدا شده از بیماران مبتلا به لیشمانیوز جلدی دارای ویرولانس متفاوت بوده و این تفاوت می تواند علت تنوع ضایعات پوستی در لیشمانیوز جلدی باشد. شناسایی سوش های با ویرولانس زیاد و بررسی تفاوتهای مولکولی و بیوشیمیایی آنها می تواند در جهت استفاده از این سوشها در تهیه واکسن مناسب علیه لیشمانیوز جلدی و همچنین مطالعات مرتبط با دارو درمانی مفید واقع گردد.
واژه های کلیدی: لیشمانیوز جلدی، ویرولانس، ماکروفاژ ۷۷۴J
دکتر بهادر سرکاری، مهدی فخار، دکتر محمدحسین معتضدیان، دکتر غلامرضا حاتم، محسن کلانتری، حسن رضانژاد،
دوره ۱۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۸۵ )
چکیده
چکیده:
مقدمه و هدف: لیشمانیوز احشایی بیماریی است که با نام کالاآزار معروف میباشد و بــــه وسیله گونههای لیشمانیای دونوانی، اینفانتوم و شاگاسی ایجـــــاد می شود. لیشمانیوز احشایی در بیشتر مناطق ایران به صورت اسپورادیک و در مناطقی از استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی، فارس، بوشهر و قم به صورت آندمیک دیده می شود. مطالعات انجام شده مشخص نموده کـــــه لیشمانیوز احشایی در بعضی از مناطق استان کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد. این مطالعه با هدف بررسی خصوصیات عامل ایجاد کننده لیشمانیوز احشایی در این استان انجام گرفته است.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی از ۶ بیمار مبتلا به کالا آزار بستری شده در بخش اطفال بیمارستان امام سجاد (ع) یاسوج در سال ۱۳۸۴ نمونه مغز استخوان تهیه گردید. از اسلایدهای میکروسکوپی تهیه شده از این نمونهها دی ان آ استخراج گردید و سپس جهت تعیین گونه انگل با روش واکنش زنجیرهای پلیمراز سمی نستد مورد بررسی قرار گرفتند. جهت این کار با استفاده از پرایمرLINR۴ و LIN۱۷ قطعه متغیر از حلقه های کوچک دی ان آ کینتوپلاستی انگل لیشمانیا در یک مرحله تکثیر گردید. محصول به دست آمده بر روی ژل آگاروز ۵/۱ درصد الکتروفورز شده و با اتیدیوم بروماید رنگ آمیزی گردید. سپس از ژل حاوی باندها عکسبرداری گردید و با توجه به شاخص وزنی، گونه انگل مشخص گردید.
یافته ها: با بررسی اسمیرهای مستقیم مغز استخوان، اماستیگوتهای انگل (اجسام لیشمن) به تعداد نسبتاً فراوان در نمونههای تهیه شده مشاهده شد و در دو مورد از بیماران، انگل پس از یک هفته در محیط دو فازی ان ان ان رشد نموده و سپس در محیط های تک فازی RPMI۱۶۴۰ و سرم جنین گوساله به مدت سه هفته انبوهسازی شد. نمونه حاصل از تمامی بیماران مورد مطالعه در آزمایش واکنش زنجیرهای پلیمراز ایجاد باندی به اندازه ۷۲۰ جفت باز نمود. مقایسه این باندها با باندهای حاصل از گونههای استاندارد، مشخص نمود که گونه انگل در تمامی بیماران مورد مطالعه لیشمانیا اینفانتوم میباشد.
نتیجه گیری: عامل مولد لیشمانیوز احشایی (کالاآزار) در منطقه مورد مطالعه لیشمانیا اینفانتوم می باشد. ضروری است مطالعات جامع در خصوص مخازن این بیماری در این استان انجام گیرد تا به همراه بررسیهای سرواپیدمیولوژیک جنبههای مختلف این بیماری مشخص گردد.
واژه های کلیدی: لیشمانیا، کالاآزار، واکنش زنجیرهای پلیمراز سمی نستد
دکتر امرالله روزبهی، دکتر ابوالفضل فقیهی، دکتر علیرضا عزیززاده دلشاد ، دکتر محمدهادی بهادری ، دکتر تابنده شریعتی،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
چکیده:
مقدمه و هدف: ضایعات اعصاب محیطی به عنوان یک مشکل کاملاً جدی در جراحی ترمیمی مطرح میباشد. هدف از این مطالعه بررسی ساختاری و فراساختاری نورونهای حرکتی شاخ قدامی به دنبال ترمیم عصب سیاتیک به سه تکنیک جراحی اپینوریال سوچر، اتوگرافت و کانال هدایت عصب در موش صحرایی بالغ بود.
مواد و روشها: در این مطالعه تجربی ـ آزمایشگاهی که در سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ در بخش آناتومی دانشگاه علوم پزشکی ایران انجام گرفت، از ۴۰ سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار به وزن ۲۵۰ـ۲۰۰ گرم که به طور تصادفی به پنج گروه هشتتایی؛ گروه لوله، اتوگرافت، اپینوریال سوچر، آکسوتومی و شم تقسیم شدند، استفاده گردید. در گروه لوله عصب سیاتیک چپ به اندازه ۱۰ میلیمتر قطع شد، سپس از لوله پلیوینیلیدنفلوراید به همراه ژل کلاژن به غلظت ۲۸/۱ میلیگرم در میلیلیتر و ۱۰۰ نانوگرم فاکتور رشد عصب به عنوان کانال راهنما برای ترمیم شکاف ایجاد شده استفاده شد. در گروه اتوگرافت قطعه بریده شده ۱۸۰ درجه چرخانده شد و به دو انتهای بریده عصب بخیه شد. در گروه اپینوریال سوچر دو انتهای عصب قطع شده به یکدیگر بخیه شد. در گروه آکسوتومی دو انتهای عصب به وسیله نخ نایلون ۴ صفر بسته شد. در گروه شم هیچ گونه قطع و یا ترمیمی روی آن صورت نگرفت. بعد از دو ماه قطعات قدامی سگمانهای کمری L۴-L۶ نخاع برداشته شد و آمادش بافتی برای برشهای نیمه نازک و فوق نازک جهت مطالعه میکروسکوپ نوری و الکترونی انجام گردید. در همه گروهها نخاع طرف مقابل (سمت راست) به عنوان گروه سالم (کنترل) در نظر گرفته شد. تغییرات ساختاری و فراساختاری در نمونههای مختلف جمعآوری گردید و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: آتروفی و چروکیدگی سلولها، نورونهای واکوئلر و پیکنوزه بعد از دو ماه در گروههای جراحی مختلف دیده شد، ولی شدت آن در گروه آکسوتومی به مراتب بیشتر دیده شد و در گروه اپینوریال سوچر کمتر از گروههای اتوگرافت و کانال راهنما بود. در گروههای شم و کنترل تغییرات نورونی مشاهده نگردید. افزایش دانسیته و تراکم هسته، پیدایش چینها و دندانههایی در حاشیه هسته و خوشهای شدن کروماتین به صورت مرکزی یا حاشیهای در سلولهای حرکتی شاخ قدامی نخاع در گروههای جراحی مشاهده گردید که از همه بیشتر در گروه آکسوتومی دیده شد.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این تحقیق هر گونه جراحت به عصب سیاتیک باعث تغییرات سلولی نورونهای شاخ قدامی نخاع و نهایتاً مرگ سلولی می گردد. استفاده از لوله پلیوینیلیدین فلوراید به همراه ژل کلاژن و فاکتور رشد عصب تغییرات سلولی را در حد جراحی اتوگرافت کاهش میدهد.
واژههای کلیدی: آکسوتومی، اپینوریال سوچر، اتوگرافت، کانال هدایت عصب، فاکتور رشد عصب، ترمیم عصب
دکتر بهادر سرکاری، محمدامین زرگر، رضا محمدی ، شهربانو عسگریان،
دوره ۱۱، شماره ۴ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده
چکیده:
مقدمه و هدف: هپاتیت ب یکی از عفونتهای شایع در جهان و یکی از مشکلات عمده بهداشتی در کشورمان میباشد. بالغ بر ۳۵۰ میلیون نفر از جمعیت جهان به ویروس هپاتیت ب آلوده بوده و حامل مزمن این ویروس میباشند. پرسنل مراکز بهداشتی درمانی همواره در معرض آلودگی به هپاتیت ب میباشند. این مطالعه با هدف تعیین سطح ایمنی نسبت به هپاتیت ب در پرسنل شاغل در بیمارستانهای شهر یاسوج انجام گردید.
مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بوده که در آن تعداد ۲۱۲ نمونه خون از پرسنل شاغل در بخشهای مختلف بیمارستانهای آموزشی شهر یاسوج به طور تصادفی و بر حسب تعداد پرسنل شاغل در هر بیمارستان در سال ۱۳۸۵ تهیه و سرم آنها جدا گردید. نمونههای سرم با روش الیزا از نظر آنتیبادی ضد هپاتیت ب مورد آزمایش قرار گرفتند. بر اساس دستورالعمل شرکت سازنده کیت، تیتر آنتیبادی بیشتر از۱۰ واحد در میلیلیتر به عنوان نتیجه مثبت و پایینتر از این میزان به عنوان نتیجه منفی در نظر گرفته شده است. ابزار گردآوری دادهها فرم اطلاعاتی بود. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و شاخصهای توصیفی و آزمون مجذور کای تجزیه و تحلیل گردید.
یافتهها: از تعداد ۲۱۲ نمونه سرم تهیه شده، ۱۳۰ نمونه (۳/۶۱ درصد) از زنان و ۸۲ نمونه (۷/۳۸ درصد) از مردان تهیه گردید. از این تعداد ۸۶ نمونه (۶/۴۰ درصد) از بیمارستان امام سجاد،۱۰۷ نمونه (۵/۵۰ درصد) از بیمارستان شهید بهشتی و ۸ نمونه (۷/۳ درصد) از بیمارستان شهید رجایی تهیه گردیده است. نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که از کل افراد مورد مطالعه ۱۹۷ نفر ( ۹/۹۳ درصد) سابقه واکسیناسیون هپاتیت ب از یک تا سه دوز داشتهاند. از کل افراد مورد مطالعه ۳/۸۷ درصد (۱۸۵ نفر) دارای مصونیت بر علیه هپاتیت ب و ۷/۱۲ درصد (۲۷ نفر) فاقد ایمنی بر علیه هپاتیت ب بودهاند. از میان افرادی که فاقد آنتیبادی بر علیه هپاتیت ب بودند، ۱۵ نفر سابقه واکسیناسیون هپاتیت ب نداشتند و ۱۲ نفر باقی مانده (۶/۵ درصد) افرادی بودند که حداقل یک دوز واکسن هپاتیت ب را دریافت کرده بودند. درصد موارد مثبت در زنان بیشتر از مردان بوده است که این تفاوت از نظر آماری معنیدار میباشد (۰۵/۰ p< ). علاوه بر این میان تیتر آنتیبادی و جنس رابطه معنیداری وجود داشته به گونهای که زنان تیتر بالاتری از آنتیبادی را علیه هپاتیت ب نسبت به مردان تولید نمودهاند (۰۵/۰ p< ). میان بخش محل کار و مثبت بودن تست آنتیبادی علیه هپاتیت ب رابطه معنیداری وجود نداشته است.
نتیجهگیری: اکثریت کارکنان بیمارستانهای شهر یاسوج دارای سطح ایمنی قابل قبول در مقابل هپاتیت ب میباشند. درصدی از افراد مورد مطالعه فاقد مصونیت در مقابل این بیماری میباشند که میباید واکسیناسیون این افراد در اسرع وقت صورت گیرد. افرادی که با وجود سابقه واکسیناسیون سطح ایمنی آنها در حد قابل قبول نبوده است میباید ضمن دریافت مجدد واکسن، بررسی مجدد از نظر سطح آنتیبادی انجام گردد تا در صورت منفی بودن تست آنها، اقدامات پیشگیرانه لازم اعمال گردد.
واژههای کلیدی: هپاتیت ب، آنتیبادی، پرسنل مراکز بهداشتی ـ درمانی
بهادر سرکاری، عبدالعلی مشفع، ناهید پدرام، محمد امین زرگر، بهروز یزدانپناه، بهناز آخوندی، زهرا حسنی، مهدی محبعلی،
دوره ۱۲، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه و هدف: لیشمانیوز احشایی یا کالاآزار بیماریی است که به وسیله انگلهای تک یاختهای داخل سلولی از جنس لیشمانیا ایجاد میشود. کالاآزار در بعضی از مناطق ایران به صورت آندمیک و اغلب در کودکان زیر ۱۰ سال دیده میشود. با توجه به نامشخص بودن وضعیت اپیدمیولوژیک کالاآزار در شهرستان بویراحمد، مطالعه حاضر با هدف بررسی سرواپیدمیولوژی بیماری لیشمانیوز احشایی صورت گرفت.
مواد و روشها: در این بررسی توصیفی، ۱۶۲۸ نمونه خون از کودکان ۱۰ سال و زیر ۱۰ سال در شهرستان بویراحمد در سال ۱۳۸۴ با روش نمونه گیری تصادفی ساده تهیه گردید. جهت بررسی آلودگی احتمالی در مخازن انگل، تعداد ۲۵ قلاده سگ از مناطق مختلف این شهرستان شکار و نمونههای لازم از کبد، طحال و خون آنها تهیه گردید. نمونههای تهیه شده با روش سرولوژی آگلوتیناسیون مستقیم و کشت انگل از نظر آلودگی به لیشمانیا مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از آزمایشها به کمک نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون مجذور کای آنالیز گردیدند.
یافتهها: از تعداد کل افراد مورد مطالعه ۷۴۹ مورد (۱/۴۶ درصد) پسر و ۸۷۹ مورد (۹/۵۳ درصد) دختر بودند که ۵۰ مورد (۰۹/۳ درصد) مثبت بودند. میزان آلودگی در دخترها ۲۱ مورد (۳۷/۲ درصد) کمتر از پسرها ۲۹ مورد (۸۷/۳ درصد) بوده است. از لحاظ آماری بین جنس و تیتر آنتیبادی رابطه معنیداری یافت نشد. بیشترین میزان آلودگی ۸ مورد (۸۲/۱۴ درصد) در سن ۱۰ سالگی مشاهده گردید. از نظر آلودگی مخازن احتمالی لیشمانیوز در منطقه مورد مطالعه، هیچ کدام از سگهای مورد مطالعه به لیشمانیا آلوده نبودند.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل میتوان نتیجهگیری کرد که بیماری کالاآزار از بیماریهای آندمیک در شهرستان بویراحمد میباشد که در بین جامعه به صورت منطقهای در گردش است. عدم وجود آلودگی در سگهای مورد مطالعه میتواند به علت کم بودن تعداد نمونهها و یا آلوده نبودن سگهای مناطقی که از آنجا نمونهها تهیه شده باشد.
بهمن خلیلی، قربانعلی شهابی، سلیمان خیری، بهادر سرکاری، مهدی خلیلی، مریم صمدزاده،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه و هدف: کریپتوسپوریدیوم با انتشار جهانی، یکی از عوامل مهم اسهال در کودکان و افراد دارای نقص سیستم ایمنی شناخته شده است. عمده تحقیقات انجام گرفته در خصوص این انگل در سه دهه اخیر و به خصوص در بیماران دارای نقص سیستم ایمنی از کشورهای توسعه یافته گزارش شده و اطلاعات جامع و وسیعی در مورد میزان شیوع و عوامل مؤثر در آلودگی با این انگل در ایران در دست نمیباشد. هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع کریپتوسپوریدیوم و عوامل احتمالی مرتبط با کریپتوسپوریدیوزیس در کودکان زیر ۵ سال بستری مبتلا به اسهال بود.
مواد و روشها: این مطالعه توصیفی به صورت مقطعی روی ۱۷۱ نمونه مدفوع گرفته شده از کودکان بستری در مرکز آموزشی ـ درمانی هاجر(س) شهرکرد از اردیبهشت لغایت شهریور ماه ۱۳۸۴ و با استفاده از تست الیزا برای جستجوی آنتیژن سطحی کریپتوسپوریدیوم انجام گرفت. اطلاعات مورد نیاز از طریق تکمیل کردن یک پرسشنامه استاندارد جمعآوری گردید. دادههای جمعآوری شده با نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری مجذور کای و دقیق فیشر آنالیز گردید.
یافتهها: در مجموع ۸ مورد ( ۵ درصد) آلودگی با کریپتوسپوریدیوم تشخیص داده شد و بیشترین میزان آالودگی در کودکان زیر ۱ سال با ۶ مورد ( ۶درصد) دیده شد. دو مورد (۴ درصد) موارد مثبت هم در گروه سنی ۲ـ۱ ساله مشاهده گردید. در این بررسی ارتباط بین جنس و آلودگی با این انگل وجود دارد، به طوری که میزان آلودگی به طور معنیداری در پسرها بیشتر از دخترها بود (۰۵/۰ (p<. در این مطالعه همچنین ارتباط معنیداری بین عدم استفاده از شیر مادر و وزن کمتر یا مساوی ۲۵۰۰ گرم در هنگام تولد و آلودگی با این انگل دیده شد (۰۵/۰ (p<.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که میزان شیوع آلودگی با این انگل در کودکان زیر ۵ سال بستری مبتلا به اسهال در شهرکرد تقریباً برابر سایر مطالعات مشابه در دیگر نقاط کشور بوده و از عوامل احتمالی مؤثر در آلودگی با کریپتوسپوریدیوم میتوان پسر بودن، دارا بودن وزن کمتر یا مساوی۲۵۰۰ گرم در هنگام تولد و بهره نبردن از شیر مادر در زمان نوزادی را میتوان نام برد.
بهادر سرکاری، محسن نغماچی، سمیه عظیمی، مرضیه واعظی، صدیقه ابراهیمی،
دوره ۱۲، شماره ۳ - ( ۷-۱۳۸۶ )
چکیده
مقدمه و هدف: کیست هیداتیک یکی از مهمترین بیماریهای مشترک انسان و دام در کشورمان میباشد. درمان جراحی هنوز به عنوان اصلیترین راه درمان این بیماری میباشد. این مطالعه با هدف بررسی خصوصیات موارد جراحی شده کیست هیداتیک در طی دوره ده ساله گذشته در بیمارستانهای شهر یاسوج صورت گرفته است.
مواد و روشها: در این مطالعه توصیفی پرونده تمامی بیماران مبتلا به کیست هیداتیک که در بیمارستانهای شهر یاسوج مورد عمل جراحی قرار گرفته بودند در طی یک دوره ده ساله (۱۳۸۴ـ۱۳۷۴) انتخاب و اطلاعات مورد نیاز از جمله؛ سن، جنس، محل سکونت، شغل بیمار، عضو آلوده ، تعداد کیست، علایم کلینیکی و مدت زمان بستری از پروندهها استخراج گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزارSPSS و شاخصهای توصیفی بررسی شد.
یافتهها: تعداد موارد جراحی شده کیست هیداتید در طی دوره ده ساله مورد مطالعه، ۱۰۵ مورد بوده است. از این تعداد ۷۰ نفر (۷/۶۶ درصد) زن و ۳۵ نفر (۳/۳۳ درصد) مرد بودند. از نظر سنی بیشترین موارد بیماری (۳۳ مورد، ۴/۳۱ درصد) در گروه سنی ۴۰ ـ۳۱ سال بوده است و پس از آن گروه سنی۶۰ ـ ۵۱ ســـال با ۲۵ مورد (۸/۲۳ درصد) بیشترین موارد آلودگی را به خود اختصاص داده است. از نظر شغل، بیشترین موارد بیماری (۷۰ مورد، ۷/۶۶ درصد) در زنان خانهدار دیده شده است. از نظر محل کیست در بدن، در ۸۱ درصد از موارد عضو آلوده کبد بوده است. تعداد کیست بیماران در بیشتر موارد (۷/۸۷ درصد) یک عدد بوده است، اما در ۴/۱۱ درصد از موارد تعداد کیستها دو عدد و در یک مورد تعداد ۱۸ عدد کیست از بدن بیمار جدا شده است. عود بیماری که منجر به جراحی مجدد گردیده در ۳/۱۴ درصد (۱۵ مورد) از بیماران مشاهده شده است و در یک مورد بیمار ۵ بار مورد عمل جراحی قرار گرفته است.
نتیجهگیری: نتایج این بررسی نشان داد که کیست هیداتیک بیماری بومی منطقه مورد مطالعه بوده و طی سالهای گذشته در روند ایجاد بیماری و تعداد موارد آن تغییر خاصی صورت نگرفته است. از طرفی تعداد موارد بروز سالیانه این بیماری در این منطقه نسبت به سایر مناطق کشورمان بیشتر میباشد، بنابراین اقدامات لازم جهت کنترل این بیماری ضروری به نظر میرسد.
دکترمینا رمضانی، دکنر سیما نصری، دکنرحسین بهادران،
دوره ۱۳، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۸۷ )
چکیده
چکیده:
مقدمه و هدف: پنج انگشت یا ویتکس یک گیاه فیتواستروژن بومیخاورمیانه و جنوب اروپا است و در بسیاری از کشورها مصرف پزشکی دارد. هدف از این تحقیق بررسی اثرات عصاره میوه گیاه ویتکس بر اسپرماتوژنز موش نر میباشد.
مواد و روشها: این یک مطالعه تجربی میباشد که طی سالهای۱۳۸۷-۱۳۸۶ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان انجام شد. در مجموع تعداد ۵۶ موش نر بالغ به ۳ گروه، کنترل، شم، تجربی(۶۵، ۱۶۵، ۲۶۵، ۳۶۵ و ۴۶۵ میلیگرم بر کیلوگرم از عصاره دانه گیاه) تقسیم شدند. در حیوانات روزانه به مدت ۱۰ روز متوالی به صورت درون صفاقی ترزیق انجام شد و دو هفته پس از آخرین تزریق به وسیله قطع نخاع کشته شدند و بیضه و اپیدیدیم چپ آنها برداشته شد. بخش دمیاپیدیدیم راست برای شمارش اسپرم به کار رفت. پس از بررسی ماکروسکوپی (وزن، قطر بزرگ، کوچک و حجم بیضه) بافتها در فیکساتیوبوئن فیکس شدند. مقاطع ۵ میکرومتری تهیه و با هماتوکسیلین ـ ائوزین رنگ شد. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری آنالیز واریانس یک طرفه و توکی تجزیه و تحلیل شد .
یافتهها: در این بررسی تفاوت معنیداری در وزن بدن، حجم، وزن و قطر بیضه مشاهده نشد. مطالعات میکروسکوپ نوری کاهش معنیداری در اپیتلیوم زاینده در دوزهای ۲۶۵ و ۳۶۵میلیگرم بر کیلو گرم(۰۵/۰> p) و همچنین افزایش بافت بینابینی در دوزهای ۲۶۵،۳۶۵ و ۴۶۵میلیگرم بر کیلو گرم را نشان داد(۰۰۱/۰ > p). تفاوت معنیداری در ضخامت اپی تلیوم و قطر اپیدیدیم نبود. سلولهای زاینده هسته پیکنوتیک و لولههای سمینیفر حفرههای فراوانی داشتند که در لولهها پخش شده بود. همچنین در بیضه یک بی نظمیعمومیدر قسمتهای مختلف بافت زاینده و لولههای سمینیفر مشاهده شد. نتایج شمارش اسپرمیکاهش معنیدار اسپرم را در دوز ۲۶۵ و ۳۶۵ میلیگرم بر کیلو گرم نشان داد(۰۱/۰> p).
نتیجهگیری: ویتکس دارای روغنهای ضروری، گلیکوزیدهای ایریدوئید، فلاونوئیدهای دیترپن و اسیدهای چرب ضروری است. به نظر میآید اثرات ضد باروری آن وابسته به فلاونوئید و اسیدهای چرب ضروری باشد، اما مطالعات بیشتری باید روی فارماکوکنیتیک این گیاه انجام شود.
واژههای کلیدی: پنج انگشت، گناد نر، اسپرماتوژنز، موش
سیدعبدالمجید خسروانی، اورنگ ایلامی، مهدی اکبرتبار طوری، زهرا حسینی، بهادر سرکاری،
دوره ۱۵، شماره ۲ - ( ۴-۱۳۸۹ )
چکیده
مقدمه و هدف: بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی هم اکنون بیش از ۴۰ میلیون نفر در جهان به ویروس نقص ایمنی انسان آلوده میباشند. شناسایی افراد آلوده به این ویروس در جامعه باعث کنترل بیماری و جلوگیری از انتشار آن خواهد شد. این مطالعه با هدف بررسی وضعیت آلودگی به ویروس نقص ایمنی انسان در افراد در معرض خطر در استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش یک مطالعه توصیفی از نوع مقطعی است که در سال ۱۳۸۸ در استان کهگیلویه و بویر احمد انجام شد. جامعه آماری افراد پر خطر برای بیماری ایدز بودهاند. از ۲۰۰۹ نفر از افراد فوقالذکر در شهرستانهای بویراحمد، گچساران و کهگیلویه نمونه خون تهیه شد. نمونهها با روش الیزا برای تعیین آلودگی به ویروس نقص سیستم ایمنی انسان مورد بررسی قرار گرفتند. ضمن تهیه نمونه خون پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک از افراد تکمیل گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمونهای آماری مجذور کای و فیشر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: آلودگی به ویروس نقص ایمنی انسان از ۲۰۰۹ فرد مورد بررسی در ۳۶ مورد (۸/۱ درصد) مشاهده گردید. بیشترین میزان شیوع آلودگی به ویروس در گروه سنی ۴۰ ـ۳۱ سال بود. ۴/۲ درصد از موارد آلودگی در مردان و ۵/۰ درصد در زنان مشاهده شد. افراد بیکار بیشترین درصد آلودگی را داشتند. میزان آلودگی به ویروس نقص سیستم ایمنی انسان در ساکنین گچساران بیش از ساکنین سایر شهرستانها بود.
نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه مشخص نمود که آلودگی به ویروس نقص ایمنی انسان در گروههای پر خطر در استان کهگیلویه و بویراحمد شایع بوده و لازم است اقدامات کنترلی مناسب جهت جلوگیری از انتشار آلودگی انجام گیرد.
محمد حسین بهادری، مرضیه جهان بخش، مهرداد کلانتری، حسین مولوی،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه و هدف: هراس اجتماعی نوعی اختلال اضطرابی است که به عنوان ترس شدید و مزمن از موقعیتهایی که باعث تحقیر و خجالتزدگی میشود، توصیف شده است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی مداخله فراشناختی بر علایم هراس اجتماعی در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی انجام شد.
مواد و روشها: این پژوهش کارآزمایی بالینی در سال ۱۳۸۹ انجام شد. از بین بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی مراجعه کننده به کلینیکهای روانشناختی شهر شیراز، ۱۹ نفر به روش نمونهگیری مبتنی بر هدف انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون(۱۰ نفر) و شاهد(۹ نفر) تقسیم شدند. پس از اجرای پیشآزمون که با استفاده از پرسشنامه سنجش علایم هراس اجتماعی(SPSAQ) و مقیاس سنجش علایم ترس از ارزیابی منفیFNE)) به عمل آمد، گروه مداخله طی ۸ جلسه هفتگی مورد درمان فراشناختی ولز قرار گرفتند، ولی گروه شاهد مداخلهای دریافت نکردند. پس آزمون و پیگیری ۳ ماه بعد با همان ابزار انجام گرفت. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و تحلیل کوواریانس چند متغیره تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که درمان فراشناختی در کاهش علایم هراس اجتماعی در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی گروه مداخله تأثیر معنیداری دارد(۰۰۱/۰p≤).
نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه بر ارتقای مهارتهای انطباقی کارآمد و انعطافپذیر از طریق فرآیندهای فراشناختی و تأثیر آن در کاهش علایم هراس اجتماعی در بیماران مبتلا به اختلال هراس اجتماعی تأکید مینماید.
مریم سادات ساداتی، بهادر سرکاری، قاسم عسگری، صفورا حاتمی پور، الهام توکل،
دوره ۱۶، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۰ )
چکیده
مقدمه و هدف: لیشمانیوز به وسیله انگلهای تک یاختهای داخل سلولی از جنس لیشمانیا ایجاد میشود. این بیماری در برخی مناطق ایران به صورت آندمیک مشاهده میشود. گیاه اکیناسه آ پورپورا یکی از گیاهان دارویی است که دارای خاصیت تقویت کنندهگی ایمنی و قدرت دفاعی بدن میباشد. این مطالعه با هدف بررسی اثر تجویز خوراکی عصاره گیاه اکیناسهآ پوریورا بر بهبود زخم ناشی از لیشمانیا ماژور در موش آزمایشگاهی انجام شد.
مواد و روش ها: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۸۸ در دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد، تعداد ۱۸ سر موش کوچک آزمایشگاهی به صورت تصادفی به سه گروه ۶ تایی تقسیم شدند. گروه اول به مدت ۲ هفته عصاره هیدروالکلی گیاه اکیناسهآ پورپورا (۲۰۰ میلیگرم بر میلیلیتر) دریافت نموده سپس به انگل لیشمانیا ماژورآلوده شدند. گروه دوم ابتدا با انگل آلوده شده و پس از ایجاد زخم، به مدت ۲ هفته عصاره گیاه را دریافت نمودند. گروه سوم به عنوان گروه کنترل بدون دریافت عصاره به انگل لیشمانیا آلوده شدند. زخمهای ایجاد شده ناشی از انگل لیشمانیا در سه ناحیه قاعده دم، پای راست و پای چپ هر موش در فواصل زمانی منظم اندازهگیری و ثبت شد و براساس این اندازهها مساحت زخمهای نواحی ذکر شده محاسبه گردید. دادههای جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار SPSS و آزمون آماری کروسکال ـ والیس تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که تفاوت معنیداری بین میانگین اندازه زخمها در گروههای اول و دوم با گروه کنترل وجود ندارد (۰۵/۰
حسین انصاری، عبدالعلی مشفع، کاوس صلحجو، پویا خدادادی، محسن کلانتری، اسفندیار افشون، فرزانه ذهبیون، بهادر سرکاری، علی کشتکاری ،
دوره ۱۶، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۰ )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری لیشمانیوز احشایی یک بیماری مشترک بین انسان و حیوان است که عامل آن در ایران لیشمانیا اینفانتوم میباشد. هدف از این مطالعه تعیین مشخصات لیشمانیوز احشایی در مخازن حیوانی(سگ) شهرستان بویراحمد و تعیین نوع انگل با روش واکنش زنجیرهای پلیمراز بود.
روش بررسی: این مطالعه تجربی در سال ۱۳۸۹ بر روی ۱۵ قلاده سگ دارای علایم بالینی لیشمانیوز احشایی از ۷ روستای آندمیک شهرستان بویراحمد انجام شد. از سگهای مورد بررسی ۱۰ میلیلیتر خون گرفته شد و پس از کالبد گشایی از طحال و کبد آنها لام های تماسی تهیه شده و نمونههایی از این اندامها برداشته شد. بر روی نمونههای تهیه شده تست آگلوتیناسیون مستقیم، مطالعات میکروسکوپی و واکنش زنجیرهای پلیمراز به منظور یافتن انگل لیشمانیا و تعیین هویت آن صورت گرفت.
یافتهها: در روش سرولوژی از ۱۵ قلاده سگ ۱۴ قلاده دارای تیتر آنتیبادی ۳۲۰/۱ و بالاتر بودند و یک قلاده منفی شد. در مطالعه میکروسکوپی گسترشهای تماسی در ۱۳ قلاده سگ آماستیگوتهای لیشمانیا مشاهده گردید و ۲ قلاده نیز منفی شدند. با استفاده از روش واکنش زنجیرهای پلیمراز انگل موجود در نمونههای بافت طحال، کبد و گسترش های تماسی در ۱۴ قلاده سگ لیشمانیا اینفانتوم تشخیص داده شد.
نتیجهگیری: تعیین انگل لیشمانیا اینفانتوم در اکثر نمونههای مورد بررسی به عنوان عامل ایجاد کننده لیشمانیوز احشایی در سگهای این منطقه نشان دهنده الگوی بیماری همانند سایر نقاط کشور میباشد.
رامین منوچهری اردکانی، رامین جان نثار، عبدالعلی مشفع، علی پوست فروش، بهادر سرکاری،
دوره ۱۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۱ )
چکیده
زمینه و هدف: لیشمانیوز احشایی در سگها یک مدل مناسب برای مطالعه لیشمانیوز احشایی در انسان است. هدف این مطالعه بررسی تغییرات هیستوپاتولوژیک کبد و طحال سگهای مبتلا به لیشمانیوز احشایی ناشی از لیشمانیا اینفانتوم بود.
روشبررسی: در این مطالعه تجربی نمونههای تهیه شده از کبد و طحال ۱۰ قلاده سگ مبتلا به لیشمانیوز احشایی با نمونههای منفی ۱۰ قلاده سگ عاری از لیشمانیوز احشایی بررسی و مقایسه شدند. نمونهها پس از تهیه مقاطع بافتی، به روش هماتوکسیلینـ ائـوزین و گیمسا رنگآمیزی شده و با استفاده از میکروسکوپ نوری برای یافتن تغییرات هیستوپاتولوژی ارزیابی شدند.
یافتهها: در مقاطع بافتی طحال سگهای آلوده، در ۴ حیوان(۴۰ درصد) ارتشاح شدید پلاسماسل، در ۵ مورد(۵۰ درصد) حضور مگاکاریوسیتها که نشان دهنده خونسازی خارج از مغز استخوان است، در یک حیوان (۱۰ درصد) واکنش التهابی گرانولوماتوز، در ۳ مورد(۳۰ درصد) آتروفی فولیکولهای لنفاوی و از دست رفتن مراکز زایا ، در ۴ مورد(۴۰ درصد) هیپرتروفی فولیکولهای لنفاوی و هم چنین در یک حیوان حضور اجسام لیشمن به تعداد زیاد مشاهده شد.
نتیجهگیری: لیشمانیوز احشایی میتواند سبب ایجاد تغییرات هیستوپاتولوژی در طحال مبتلایان شود که از عمدهترین این تغییرات میتوان به تغییر در اندازه و تعداد فولیکولهای لنفاوی، التهاب مزمن، تشکیل گرانولوم و حضور اجسام لیشمن درون ماکروفاژهای طحال اشاره کرد.
اورنگ ایلامی، ابوالقاسم هادی نیا، سید حسام الدین نبوی زاده، ظفر معصومی، سید علی موسویزاده، بهادر شهریاری، مرضیه اوحدیان، فاطمه دهقانی، سید عبدالمجید خسروانی،
دوره ۱۷، شماره ۶ - ( ۱۱-۱۳۹۱ )
چکیده
چکیده
زمینه و هدف: با توجه به وجود روشهای مختلف در تشخیص عفونت هلیکوباکتر پیلوری، هدف این مطالعه مقایسه یافته های رادیوگرافی بلع باریم و تست سرولوژی در بیماران دیس پپتیک از نظر تشخیص عفونت هلیکوباکتر پیلوری بود.
روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی تعداد ۶۰ بیمار مبتلا به زخم معده و اثنی عشر مراجعه کننده به کلینیک شماره ۲ شهید مفتح یاسوج به روش تصادفی انتخاب شدند. برای بیماران تست سرولوژی تعیین تیتر آنتیبادی IgG اختصاصی ضد باکتری هلیکوباکتر پیلوری و رادیوگرافی بلع باریم انجام شد. نتایج به صورت شاخصهای حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت، ارزش اخباری منفی، درصد مثبت کاذب، درصد منفی کاذب و دقت تشخیص درست همراه با حدود اطمینان ۹۵ درصد تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: از مجموع ۶۰ تست سرولوژی انجام شده ۳۷ نفر(۶/۶۱ درصد) تست مثبت و ۲۳ نفر(۴/۳۹درصد) تست منفی داشتند. از ۶۰ رادیوگرافی بلع باریم تنها ۷ نفر(۷/۱۱درصد) رادیو گرافی مثبت داشتند که از میان این افراد ۵ نفر تست سرولوژی مثبت و ۲ نفر تست سرولوژی منفی داشتند. حساسیت و ویژگی رادیوگرافی بلع باریم در مقایسه با تست سرولوژی به ترتیب ۵/۱۳ و ۹۱ درصد بود.
نتیجهگیری: با توجه به ویژگی بالای رادیوگرافی بلع باریم، این روش میتواند به عنوان یک روش تأییدی در تشخیص عفونت هلیکوباکترپیلوری استفاده شود.
واژههای کلیدی: هلیکوباکترپیلوری، سرولوژی، بلع باریم، حساسیت، ویژگی
مریم بهادری، محمد معتمدی فر، عبدالله درخشنده، آذر معتمدی بروجنی، محسن علی نژاد، زهرا نظیری،
دوره ۲۳، شماره ۳ - ( مرداد و شهریور ۱۳۹۷ )
چکیده
زمینه و هدف: عفونتهای دستگاه ادراری یکی از مهمترین عفونتهای باکتریایی هستند و شایعترین عامل این عفونتها باکتری اشریشیا کلی میباشد. با توجه به اهمیت اشریشیا کلیهای فلور طبیعی دستگاه گوارش در ایجاد عفونت ادراری، مطالعه حاضر به منظور مقایسه اشریشیا کلیهای عامل عفونت دستگاه ادرای با اشریشیا کلیهای غالب فلور طبیعی دستگاه گوارش براساس مقاومت آنتیبیوتیکی و برخی ژنهای حدت انجام گرفت.
روش بررسی: برای انجام این مطالعه توصیفی پس از اخذ رضایتنامه، از ۳۰ خانم مبتلا به عفونت دستگاه ادراری نمونه ادراری و مدفوعی جمعآوری شد و پس از کشت و تأیید بیوشیمیایی سه پرگنه به صورت تصادفی از قسمتهای مختلف هر پلیت(نمونه مدفوع و ادرار هر فرد) برای بررسی انتخاب شدند. فراوانی ژنهای hlyDوcnf۱ با استفاده از روش PCR تعیین شد و بررسی فنوتیپی مقاومت آنتیبیوتیکی جدایهها با استفاده از دیسکهای آنتیبیوتیکی انجام گرفت. تحلیل دادهها با استفاده از روش آماری توصیفی و آزمون مربع کای انجام گرفت.
یافتهها: به طور کلی۹۰ جدایه ادراری و۹۰ جدایه مدفوعی از نمونههای به دست آمده جداسازی شد. با مقایسه نتایج به دست آمده بین جدایههای ادراری و مدفوعی مشاهده شد که میزان شیوع ژنهای حدت بررسی شده در بین جدایههای ادراری نسبت به جدایههای مدفوعی بیشتر است(۰۵/۰p<). بیشترین مقاومت در فلور غالب مدفوع و ادرار نسبت به آنتیبیوتیکهای تریمتوپریمـ سولفامتوکسازول و جنتامایسیـــن دیده شد. در جدایــــههای ادراری بیشتریــــن حساسیت به آنتیبیوتیک سیپروفلوکساسین(۲/۳۲ درصد) نشان داده شد. در گروههای اشریشیا کلی ادراری و مدفوعی به ترتیب ۷/۳۷ درصد و ۶/۴۶ درصد از جدایهها مقاوم به سه آنتیبیوتیک و بیشتر بودند. در ۹ بیمار از ۳۰ بیمار بررسی شده، مقاومت آنتیبیوتیکی و ژنهای حدت دارای الگوی یکسان بودند.
نتیجهگیری: احتمالاً فلور غالب مدفوع عامل عفونت نیست بلکه جدایههایی که ژن حدت بیشتر دارند در ایجاد عفونت مؤثر هستند. با توجه به بیشتر بودن مقاومت نسبت به آنتیبیوتیکهای تریمتوپریم ـ سولفامتوکسازول و جنتامایسین در هر دو گروه بررسی شده، احتمالاً فلور مدفوع میتواند در انتقال ژن مقاومت آنتیبیوتیکی به ادرار نقش داشته باشد.
نیما بهادر، محمد کیانی،
دوره ۲۶، شماره ۲ - ( ۲-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: بیشترین پژوهشهای پزشکی قانونی برای برآورد فاصله زمانی پس از مرگ به ویژگیهای فیزیکی ـ شیمیایی تجزیه و اثراتی که عوامل محیطی بر روی فرآیند تجزیه دارند، بستگی دارد، اما میکروارگانیسمها در میزبانهای بزرگتر استقرار مییابند و زمانی که میزبان میمیرد به سرعت تغییر یافته و به عنوان جمعیتهای میکروبیوم اجساد انسانی در حال فساد شناخته میشوند. لذا هدف از این مطالعه تعیین و بررسی حضور گونه کلستریدیوم پرفریجنز در کبد اجساد بانوان و آقایان به عنوان شاخصی برای اندازهگیری زمان سپری شده از مرگ بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۹۸ انجام شد، ۳۴ جسد انسانی که به روشهای مختلفی نظیر؛ قتل، خودکشی و فوت مشکوک ازبین رفته بودند نمونه تهیه گردید و پس از همگنسازی، نمونهها بر روی محیطهای کشت بلاد آگار و SPS در شرایط بی هوازی با استفاده از گاز پک در کندل جار کشت داده شد. پس از آن تستهای اولیه جهت شناسایی جدایه ها شامل؛ رنگآمیزی گرم، کاتالاز و اکسیداز سایر تستهای تشخیصی مانند؛ همولیز، تخمیر طوفانی وآزمون نگلر انجام گردید. سپس جهت اطمینان خاطر از وجود سویه کلستریدیوم، با استفاده از سویه استاندارد انستیتوی رازی ATCC ۱۳۱۲۴ در مراحل بعد آزمون PCR انجام گردید، در آخر ارتباط بین مرگ و باکتری جداسازی شده مورد مطالعه قرار گرفت
یافتهها: نتایج به دست آمده از آزمونها بیانگر جداسازی ۸ سویه باکتریایی بوده که از بین جدایهها ۲ جدایه باکتریهای گرم منفی، ۲ جدایه باکتری گرم مثبت، ولی متفاوت با خصوصیات کلستریدیوم و ۴ سویه بر اساس تکثیر PCR ژن ۱۶S rRNA با سایز محصول برابر با ۷۲۲ جفت باز متعلق به جنس کلستریدیوم شناسایی گردید. در نمونههای اخذ شده، زمان پس از مرگ با توجه به اطلاعات درج شده در پروندههای متوفیان از سوی پزشکی قانونی بین ۱۹ تا ۱۹۲ ساعت گزارش شده بود که در هر چهار نمونه جدا شده زمان پس از مرگ بیش از ۵۰ ساعت تعیین گردید.
نتیجهگیری: گرچه در حالت عادی و شرایط یکسان از طریق معاینه ظاهری بدن جسد، بررسی جمود نعشی، کبودی نعشی و میزان سردی بدن میتوان مدت زمان گذشته شده از مرگ را محاسبه نمود، اما از نتایج به دست آمده میتوان چنین نتیجه گرفت که احتمالاً بین زمان حضور سویه کلستریدیوم در کبد و مدت زمان سپری شده از مرگ ارتباطی وجوددارد.
مریم آمویی، زهره مشکاتی، رزیتا نصیری، امیربهادر دخیلی،
دوره ۲۶، شماره ۴ - ( ۶-۱۴۰۰ )
چکیده
زمینه و هدف: سرب از جمله آلایندههای محیطی نوروتوکسیک است که سبب بروز رفتارهای اضطرابی میشود. هدف از پژوهش تعیین و بررسی اثر تمرین هوازی و مکمل غذایی کورکومین بر رفتار اضطرابی و فعالیت حرکتی موشهای ماده نژاد بالبسی آلوده به نیترات سرب در آزمون هول بورد بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۹۸انجام شد، ۴۲ سر موش ماده از نژاد بالبسی با وزن۳۰ـ۲۵ گرم از انستیتو پاستور ایران خریداری شد. یک هفته قبل از شروع مطالعه به منظور سازگاری و آشناسازی، موشها به مدت ۱۰ دقیقه (پنج جلسه) تمرین هوازی با شدت کم را تجربه کردند. سپس به صورت تصادفی به هفت گروه(۶ موش در هر گروه) شامل گروه سالم (کنترل)، گروه کنترل منفی دریافت کننده آب مقطر، گروه کنترل منفی دریافت کننده آب مقطر و حلال اتانول، گروه کنترل مثبت دریافت کننده نیترات سرب، گروه دریافت کننده نیترات سرب و تمرین هوازی، گروه دریافت کننده نیترات سرب و مکمل کورکومین و گروه دریافت کننده نیترات سرب، تمرین هوازی وکورکومین تقسیم شدند. پس از پایان مطالعه برای بررسی رفتار اضطرابی و فعالیت حرکتی حیوانات، آزمون هول بورد گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از آزمون آنالیز واریانس یکطرفه و جهت مقایسات چندگانه از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد که پس از مصرف خوراکی سرب، تعداد دفعات فرو بردن سر در سوراخهای صفحه هول بورد و زمان تأخیر نسبت به گروه کنترل کاهش یافت(۰۱/۰=p)، در حالی که تعداد دفعات عبور از خطوط مثبت(+) صفحه(فعالیت حرکتی ) افزایش پیدا کرد(۰۰۱/۰=p)، تزریق مکمل کورکومین، سبب افزایش تعداد دفعات فروبردن سر در سوراخها(۰۳/۰=p)، افزایش زمان تأخیر(۰۲/۰=p) و کاهش تعداد دفعات عبور از خطوط(۰۱/۰=p) نسبت به گروه نیترات سرب شد. انجام تمرین هوازی باعث افزایش زمان تأخیر(۰۲/۰=p) و کاهش میزان فعالیت حرکتی نسبت به گروه نیترات سرب شد(۰۱/۰=p)، ولی در تعداد فروبردن سر داخل سوراخهای صفحه تغییر معنیداری مشاهده نشد. به علاوه انجام تمرینات هوازی همزمان با تزریق کورکومین موجب فرو بردن بیشتر سر داخل سوراخها(۰۰۱/۰=p)، افزایش زمان تأخیر(۰۱/۰=p) و کاهش فعالیت حرکتی نسبت به گروههای تجربی شد(۰۱/۰=p).
نتیجهگیری: به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که مواجهه با نیترات سرب سبب بروز رفتار اضطرابی میشود. همچنین تمرین هوازی و مکمل کورکومین میتوانند اثر اضطرابزای مواجهه با سرب را تعدیل کنند.
سمانه عبدالهی خبیصی، بهادر سرکاری،
دوره ۲۷، شماره ۲ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: روشهای پارازیتولوژیک جهت تشخیص فاسیولیازیس دارای محدودیتهایی از جمله؛ دفع متناوب تخم انگل، طولانی بودن مرحله حضور تخم انگل در مدفوع میباشند. همچنین روشهای سرولوژی بر پایه شناسایی آنتی بادیهای ضدانگل، قادر به تشخیص عفونتهای گذشته از عفونتهای جدید نیستند، لذا تشخیص کوپرو آنتیژنهای انگل در مقایسه با سایر روشهای تشخیصی قابل اعتمادتر میباشند. بنابراین هدف از این مطالعه تعیین و تشخیص کوپروآنتی ژنهای فاسیولا با استفاده از آنتیبادیهای پلیکلونال تولید شده بر علیه آنتیژن دفعی ترشحی فاسیولا هپاتیکا و فاسیولا ژیگانتیکا بود.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی که در سال ۱۳۹۶ـ ۱۳۹۵ انجام شد، کرمهای بالغ فاسیولا از کبد دامهای آلوده جمعآوری شدند و با روش مولکولی هضم آنزیمی تعیین گونه شدند. آنتیژن دفعیـ ترشحی از هر دو گونه فاسیولا تهیه گردید. به منظور تولید آنتیبادی پلی کلونال ۲ خرگوش برای هر آنتیژن ایمیونیز شدند. آنتیبادیIgG تولید شده با روش کروماتوگرافی میل ترکیبی تخلیص و با آنزیم پراکسیداز کونژوگه گردیدند. کوپروآنتیژنها از ۹۹ نمونه مدفوع دامی شامل؛ ۳۰ نمونه آلوده به فاسیولا، ۳۹ نمونه مبتلا به سایر بیماریهای انگلی و۳۰ نمونه سالم تهیه گردیدند. در این مطالعه ۲ سیستم ساندویچ الیزا با استفاده از آنتیبادیهای پلی کلونال تولید شده جهت شناسایی کوپرو آنتیژن فاسیولا طراحی و ارزیابی شدند. ویژگیهای آماری تستها با استفاده از نرمافزار مدیکال کلکلتور ۳، ۴، ۱۶ محاسبه گردیدند. ضریب کاپا و بررسی همخوانی بین تستهای ساندویچ الیزا محاسبه شد.
یافتهها: تست ساندویچ الیزا با استفاده از آنتیبادیهای پلیکلونال تولید شده بر علیه آنتیژن دفعیـ ترشحی فاسیولا هپاتیکا و فاسیولا ژیگانتیکا به ترتیب حساسیت و ویژگی ۶۷/۹۶، ۸۶/۸۹ درصد و ۶۷/۹۶، ۳/۹۱ درصد را نشان دادند. همچنین توافق بالایی) ۹/۰< ضریب کاپا) بین آنتیبادییهای پلی کلونال تولید شده بر علیه هر دو گونه فاسیولا جهت تشخیص فاسیولیازیس مشاهده گردید.
نتیجهگیری: در مجموع یافتهها نشان دادند که آنتی بادیهای پلیکلونال تولید شده بر علیه آنتیژندفعی ـ ترشحی هر دو گونه فاسیولا دارای کارایی مناسبی جهت شناسایی کوپرو آنتیژنهای فاسیولا و تشخیص فاسیولیازیس میباشند.
محسن عزیزی، نیما بهادر، اصغر شریفی،
دوره ۲۸، شماره ۶ - ( ۹-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: در این مطالعه، به عنوان یک زمینه پژوهشی، بررسی کاربرد نانوذرات و گیاهان دارویی در درمان بیماریهای ناشی از پسودموناس آئیروژینوزا مورد بررسی قرار گرفت. هدف از این مطالعه تعیین و تأثیر نانوذره روی(Zn) آغشته شده به اسانس مرزه خوزستانی((Satureja khuzestanica بر میزان بیان ژن lasR در جدایههای بالینی پسودوموناس آئروژینوزا تشکیل دهنده بیوفیلم در شرایط برون تنی بود.
روش بررسی: این یک مطالعه تجربی میباشد که در سال ۱۳۹۹ بر روی ۱۵۰ نمونه بالینی مشکوک به پسودموناس آئروژینوزا غیر تکراری و متناوب که از نمونههای پوست، خون و ادرار بیماران بستری در بخشهای مختلف بیمارستان امام سجاد (ع) شهر یاسوج جمعآوری شد، انجام گرفت. پس از ورود ۴ سویه بالینی به همراه یک سویه استاندارد پسودوموناس آئروژینوزا (ATCC ۲۵۹۲۲)به عنوان نمونه، اسانس مرزهخوزستانی از شرکت دارویی باریج اسانس(کاشان، ایران) تهیه شد. سپس، پس از تعیین هویت نمونه پسودوموناس آئروژینوزا جدا شده از بیماران، PCRجهت تأیید حضور ژنlasR و ژن DNA gyrase A ، تعیین الگوی حساسیت آنتیبیوتیکی، آزمون میکرودایلوشن براث، رقیقسازی چکربورد، آزمون آگار برای تعیین حداقل غلظت کشندگی، بررسی بیان ژنlasR با Real time PCR، در شرایط آزمایشگاهی مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادههای جمعآوری شده بر استفاه از آزمونهای آماری من ویتنی، تی و تی جفت نمونهای تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها: با توجه به نتایج الگوی حساسیت آنتیبیوتیکی، بیشترین مقاومت مربوط به آمیکاسین(۳۰ میکروگرم)، کولیسین(۱۰ میکروگرم) و سیپروفلوکسازین(۵ میکروگرم) بود و کمترین مقاومت مربوط به سفتازیدین(۳۰ میکروگرم)، و ایمی پنم(۱۰ میکروگرم)، بود. همچنین، اسانس مرزهخوزستانی و نانوذرات اکسید روی در برابر سویه استاندارد و جدایههای بالینی، دارای حداقل غلظت مهاری(۲۵۶ـ۵۱۲ میکروگرم/میلی لیتر) بودند. حد شاخص غلظت مهاری نسبی(FIC) برابر عدد ۱ شد که نماینگر اثر افزایش است. همچنین، حداقل غلظت باکتریکشی(MBC) چهار برابر حداقل غلظت مهاری(MIC) بود. بالاترین MIC، مربوط به نانوذرات اکسید روی و کمترین آن مربوط به استفاده همزمان اسانس و نانوذره شد. در حالت ترکیبی تیمارها، به نصف غلظت MIC تیمارهای مجزا، نیاز بود. همچنین، با کاهش اثر مهار کنندگی تیمارهای مورد مطالعه، تولید بیوفیلم افزایش یافت. میزان بیان ژن lasR در غلظت MIC انواع تیمارهای مطالعه متفاوت بود؛ کمترین میزان بیان ژن lasR در غلظت MIC به هر یک از تیمارها به تنهایی و بیشترین به استفاده همزمان تیمارها اختصاص داشت.
نتیجهگیری: نتایج نشان داد که سویههای بالینی به برخی از آنتیبیوتیکها بسیار مقاوم بودند، اما به برخی دیگر حساس بودند. همچنین، ترکیبات اسانس گیاه مرزه خوزستانی شناسایی و تجزیه شدند. اصلیترین ترکیب این اسانس کارواکرول بود که خاصیت ضدعفونی کننده دارد. با استفاده از FT-IR، گروههای عاملی پلیمر قالب مولکولی و اسانس شناسایی شدند. نتایج نشان داد که ترکیب اسانس و نانوپلیمر روی بهصورت جداگانه منجر به کاهش بیان ژن lasR در سویههای بالینی میشوند. با ترکیب این دو تیمار، تأثیر کاهش بیان ژن lasR قویتر و اثربخشتر میشود.